کتاب سگ ولگرد آخرین مجموعهداستان صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۲۱ توسط انتشارات بازرگانی نجات در ۱۳۴ صفحه در تهران منتشر شد.
این کتاب شامل هشت داستان کوتاه است که عبارتند از:
«سگ ولگرد»: داستان آن دربارهٔ سگ اصیل اسکاتلندی به نام پات است که پس از گم کردن صاحب خود، سرگردان شده و از سوی انسانها مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. پات سگی معمولی نیست، او در آرزوی بازگشت به دوران کودکی است و در ته چشمهایش، روحی انسانی دیده میشود.
«دنژوان کرج»: داستان به شیوهٔ اول شخص مفرد نوشته شدهاست. راوی که نمایندهٔ فکری خودِ نویسنده است، برای پرهیز از بهجا آوردن رسم دیرین دید و بازدید سال نو به کرج میرود تا تعطیلات را در آنجا بگذراند. او ناخواسته در معرض ماجرایی عشقی قرار میگیرد و آن را به عنوان یک شاهد بیطرف، و از دستِ اول نقل میکند.
«بنبست»: شریف از اعیان یکی از شهرستانهاست. او در تهران درس خوانده و اکنون رئیس ادارهٔ مالیهٔ زادگاهش است. او به شغلش اهمیتی نمیدهد و از دوستان همکارش عقب افتاده است. آنچه که موجب عقبافتادگی او شده «عرق و تریاک» که مرتب مینوشد و میکشد نیست، بلکه «خوش طینتی» اوست. وقتی که پس از سالها زندگی در تهران به زادگاهش برمیگردد، میبیند که دوستان قدیم «کمابیش به آرزوهای محدود خودشان رسیده بودند» و «یا شکمشان جلو آمده بود، یا شهوت آنها از پایینتنه به آروارههایشان سرایت کرده بود». روزی کارمند جوانی از تهران به ادارهٔ او فرستاده میشود. این جوان شبیه دوست درگذشتهٔ شریف، محسن است. کارمند جوان خاطرههای دوستی گذشته را به یاد شریف میآورد. شریف و محسن در تهران دوستان نزدیکی بودند. ازدواج محسن، شریف را بسیار ناراحت کرده بود. چرا که به باور شریف این ازدواج مانعی در دوستیشان بود. با این وجود شریف نیز کمی بعد با دخترخالهاش ازدواج میکند که …
«کاتیا»: مهندسی اتریشی که در جنگ جهانی اول شرکت داشته، دربارهٔ زنی به نام کاتیا که در اردوی اسیرهای جنگی در سیبری با او آشنا شده، با راوی داستان گفتگو میکند. کاتیا تنها زنی است که به او نزدیک شده و بر او «اثری فراموشنشدنی» داشته است.
«تخت ابونصر»: گروهی از باستانشناسان آمریکایی بهرهبری دکتر وارنر در محوطهٔ تخت ابونصر مومیایی بهنام سیمویه را مییابند. سیمویه توسط زن و خواهرش، گوراندخت، همراه با زن جدیدش خورشید خانم، بهدلیل حسادت، با شرابی خوابآلود به خواب کاذب یا بوشاسپ فرو رفته است و گوراندخت نیز بهخواست خود همراه با آنان زندهبهگور شده است. سیمویه با کشف رمز طلسمی توسط دکتر وارنر، از خواب چندهزارساله بیدار میشود و به سراغ زن مطربی بهنام خورشید میرود که همنام معشوق او است و …
«تجلی»: داستان در پانسیون ارمنیان در تهران روی میدهد. زن شوهرداری به نام هاسمیک عاشق جوانی به نام سورن است. او میخواهد به معشوقش اطلاع دهد که نمیتواند سر قرار حاضر شود. او یک روز تمام در جستجوی سورن است تا او را از نیامدن سر قرار با خبر کند. با این وجود، نه سورن و نه شوهر هاسمیک در داستان حضور ندارند و ما افکار هاسمیک را دربارهشان میخوانیم. هاسمیک معلم موسیقی سورن به نام واسیلیچ را ملاقات میکند و …
«تاریکخانه»: راوی در یک اتومبیل مسافربری با شخصی عزلتگزین آشنا میشود و پس از توقف در شهری کوچک در سر راه، دعوت او را برای گذراندن شب در خانهاش میپذیرد. شخص عزلتگزین تنها زندگی میکند. او به راوی میگوید که تصمیم دارد در را به روی دنیا بسته و در اتاقی تاریک در این شهر کوچک زندگی کند. روز بعد، وقتی راوی میرود تا با میزبانش خداحافظی کند، او را مرده مییابد، در حالی که «پاهایش را توی دلش جمع کرده، به شکل بچه در زهدان مادرش درآمده و روی تخت افتاده است».
«میهنپرست»: یک روز وزیر معارف (حکیمباشی پور) سید نصرالله ولی را که یکی از ادبای بانفوذ است احضار میکند تا او را برای مأموریتی فرهنگی به هند بفرستد. در کشتی عازم هند وقتی سید نصرالله میخواهد یادداشتهای لازم برای مأموریتش را بنویسد تضاد درونی اش آشکار میشود. دریا او را گرفتهاست، دلتنگ خانواده است و به عدم صداقت همکاران و رئیس و رؤسایی مانند وزیر و تو خالی بودن تبلیغات دولتی دربارهٔ دستاوردهای بزرگ اجتماعی و فرهنگی فکر میکند. میخواهد نطقی را که قرار است در بمبئی ایراد کند را آماده کند، اما چند کلمه بیشتر نمیشود. خسته و بدحال به هیچ کاری توفیق نمییابد. بالاخره جلیقهٔ نجات را برمیدارد و دچار کابوس آتش گرفتگی کشتی میشود. فردا صبح او را مرده مییابند، در حالی که جلیقهٔ نجات خفتِ گردنش شدهاست. دو ماه بعد، وزیر معارف از مجسمهٔ یادبود او پرده برمیدارد و در مدح آن نابغهٔ میهنپرست سخن فرسایی میکند.
شلفی - فروشگاه آنلاین کتاب (shelffee.com): شلفی کار خود را از سال 1396 آغاز کرد. این فروشگاه مجموعه کاملی از کتاب های کلکسیونی، نفیس، تاریخی، ادبیات و شعر، رمان، کودک، دانشگاهی و ... را ارائه می دهد.