من از اونایی نیستم که تا میرم بیمارستان، از خودم عکس بگیرم، بدون اینکه هدفش رو بدونم. چون اساسن #هدف کسانی که این کار رو میکنن رو نمیفهمم. نهایتن طرف میخواد براش آرزوی سلامتی کنن، و تعدادی از "دیگران" هم همین کار رو میکنن.
گفتم هدف، خوب شد.
بیستوهشتمین کاسهی عمرم هم پر شد، همین نیمهشب امشب! و کاسهی بیستونهم رو میذارم زیر شیر عمر! میدونی، توی این بیستوهشت سالی که گذشت - بجز هفت هشت ده سال اول، شایدم پونزده سال اول زندگیم که در جهل کودکی گذشته - تقریبن هدف مشخص و ملموسی نداشتم. یعنی داشتم، ولی همیشه از هدفم دور میشدم، مسیرم رو تغییر میدادم و دوباره هدف جدید. البته این مساله رو انکار نمیکنم که شاید این کار، لازم بوده. چون باید بهترین راهها رو برای خودم پیدا میکردم، علایقم رو کشف میکردم و میگشتم بین رنگهای دنیا، تا بهترین رنگی که بهم میاد رو انتخاب کنم.
خداروشکر، چندماهی هست که مسیرم مشخصتر از قبل شده، هدفم روشنتر شده، و تونستم آدمها رو بهتر ببینم. مثبت و منفی نه، بهتر. واضحتر. زندگی رفتهرفته، توأم با رنجِ آگاهی، شیرینتر از قبل میشه. صبور باشیم.
داشتم میگفتم، امسال نیت کردم برای تولدم یهکار متفاوت بکنم، و دوستداشتم شماها رو هم تشویق کنم به این کار. گفتم توی شب تولدم (دقیقتر، عصر قبل از شب تولدم!) بیام #سازمان_انتقال_خون #شهرری و خون اهدا کنم.
شما هم اگر براتون مقدور بود، اینکار رو بکنین. مخصوصن توی این وضعیت #کرونا که #اهدای_خون خیلی کمتر شده، هوای هم رو بیشتر داشته باشیم. ریا نیست، اصلن تف به ریا! فقط تبلیغ (نه علیه کسی)، تشویق (نه تشویش) و دعوت بود، از شما دوستان گرامی.
کار ناقابل و کمی بود، و وظیفه هم بود. ولی بیایم همین کارهای کم و کوچیک رو نشر و گسترش بدیم. ممنون. ?♂️