خدا خیر بدهد ایده پرداز اپلیکیشن کمک رسان «بی مای آیز» را که ازقضا یک دانمارکی به تعبیر بعضی ها از خدا بی خبر است. آخر به زعم آنها برای رفتن به بهشت باید کمی عملگراتر بود. اصلأ خودتان قضاوت کنید که انتحاری زدن میان یک عده ملحد نجاستخوار میانبر بهتری برای رسیدن به فردوس برین نیست تا طراحی یک اپلیکیشن کمک رسانی به نابینایان و کم بینایان؟ والله من که در هیچ کجای کتاب های خدا ندیدم که کلید ورود به بهشت طراحی یک اپلیکیشن باشد.
به هر روی بنده بعد از پاسخگویی به یک تماس در اپلیکیشن نام برده که از طرف یک خانم افغان کم بینای ساکن جنوب سوئد بود تا ساعت ها نتوانستم ذهنم را روی موضوع دیگری متمرکز کنم.
از انجایی که عادت شاید سخیف شخصیت پردازی از روی صدا یا ظاهر افراد را دارم فی الفور نام طاهره را برای او مناسب یافتم. صدا و لحن طاهره خانم نشان از پنجاه و اندی ساله بودنش داشت. صدای جیلینگ و جیلینگ بدلیجات هندی-افغانی اش از پای تلفن هم قابل شنیده شدن بود. از سادگی بیش از حدش حدس زدم که یک هَزاره باشد. از همانهایی که هم از در خورده و هم از دیوار. طاهره خانم برای انجام تکالیف زبان سوئدی و ارسال آنها برای معلم احتمالا بلوندش نیاز به نصب یک برنامه داشت. طفلک او که تا دیروز «احمد ظاهر» گوش میداده حالا باید برای تقویت مهارت شنیداری اش ترانه «بهشت در آغوش من» از «کارولینا هِگ کویست» را گوش بدهد و سعی کند هر آنچه را می شنود بازنویس کند و زیر قیدها و صفت های آن خط بکشد تا شاید لطف معلمش شامل احوالات او شود و به او هزار افرین و دست اخر نمره قبولی بدهد. تشخیص زمان حال از گذشته افعال بی قاعده احتمالأ تکلیف بعدی طاهره خانم خواهد بود. راستی «احمد ظاهر» همان نبود که طالبان پس از چیرگی بر کابل قبرش را منفجر کرد؟
حدس میزنم اولین چیزی که در ذهن طاهره خانم بعد از شنیدن ترانه «بهشت در آغوش من» جان بگیرد این باشد که جان مادر، دقیقا کدام بهشت؟!؟ بهشت زمانی در آغوش من بود که بعد از گودی پرانی- همان بادبادک بازی خودمان- موفق میشدم کاغذ پران حریف را پایین بکشم وپیروزمندانه آن را میان بازوانم امان دهم تا مبادا کسی آن را از چنگم دربیاورد.
اصلأ کدام ترانه سرای افغان، ترانه « خوش پیر شوی هی یار جوان» را سروده که اینگونه داغ دل طاهره خانم تازه شود؟