- آهنگی گوش میکردم و فکر میکردم چقدر دم آهنگسازش گرم است و به به. بیشتر که گوش کردم دیدم چقدر شبیه فلان آهنگ دیگریست که قبلنترها گوش میدادم.
- "سلیقه"ای که در ما شکل میگیرد کار یکی دو نفر نیست. کار چند روز هم نیست. اگر از فلان فیلم خوشمان میآید دلیلش تنها آن نیست که کارگردانش خفن ( بنا به تعریف شخص خودمان) است، که این نتیجه تلاش تمام کارگردانهای قبلیاش بوده است که سلیقه ما را چکش کاری کردهاند و صیقل زده (داده؟) اند و این کارگردان آخری روی آنها بنایی ساخته. این فرایند طولانی از اولین فیلمی که دیدهایم آغاز شده و پیش میرود. خط پایانی هم ندارد. شاید هم داشته باشد. نمیدانم.
- همین فرایند را تعمیم بده به تمام وجوه زندگی. هرجا که خوشآمدنی هست و علاقهای. هرجا که؛ میدانی چه میگویم. البته گاهی هم کسی پیدا میشود که چکشکاری که هیچ، میآید که تمام تعاریف و ساختارها را متلاشی کند. متلاشی کردن هم که همیشه بد نیست. از بختیاری ماست شاید هم. وگرنه که تمام مسیرها ساده میماندند و قابل پیشبینی.