ویرگول
ورودثبت نام
Sheyda Hosseinzadeh
Sheyda Hosseinzadeh
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

حامد اسماعیلیون

این مرد پیر شد؛ تموم شد اما دست برنداشت... نترسید... نوشت، گفت، هر جا که می‌شد رفت و صداش رو بلند کرد و از خونخواهی بازنایستاد...
بارها بهش انگ زدن، گفتن درسته داغداره، عزاداره... ولی نباید این کارو بکنه، اون کارو بکنه... اما ادامه داد و ادامه می‌ده...
ما چه کار می‌کنیم؟
ساکت می‌شینیم و تماشا می‌کنیم...
بارها فکر‌ کردم جز هشتگ‌گذاشتن و شوآف‌کردن با این درد چه می‌شه کرد؟ چطور می‌شه نترسید چطور می‌شه حرف زد از تمام جنایت‌های جسمی و روانی که به ما روا داشته شده...
چطور می‌شه لااقل به نسل‌های بعد گفت که تسلیم بازی‌های کثیف نشن...
چطور می‌شه هم‌ داغ رو زنده نگه داشت هم افسرده نشد و از حرکت نایستاد...
شاید به جواب‌هایی هم رسیده باشم که خودشون باز سؤال‌های بزرگ‌تر برام درست کردن...
اما یک لحظه از ذهنم نمی‌ره ابعاد و اقسام این جنایت‌ها.... یک لحظه از ذهنم نمی‌ره و هر جا، زیرمتن خوشی و ناخوشیم خشم کنترل‌ناپذیریه که دنبال شکل بروزش می‌گردم....
خشمی که می‌دونم حتی ابزارش روزهای رفته و عمر تباه‌شدهٔ ما رو برنمی‌گردونه اما حداقل می‌تونیم با ابرازش شهادت بدیم چه به سرمون آوردن... شهادت بدیم که این روزها رو دیدیم... و همین‌‌قدر تونستیم پشت حامد اسماعیلیون این مرد تنها بایستیم...

حامد اسماعیلیون
حامد اسماعیلیون


حامد اسماعیلیونهواپیمای اوکراینیجنایت
کارشناس ارشد محتوای فارسی مترجم ترکی استانبولی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید