Sheyda Hosseinzadeh
Sheyda Hosseinzadeh
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

روایت یک تماشاگر از بازی مافیا

من تنها مشتری کافه بودم و همهٔ آن‌ها بازیگر مافیا! اولش کمی معذب بودند و هی به هم تذکر می‌دادند بچه‌ها مشتری توی کافه نشسته، رعایت کنید.

‌.

کافه‌چی موکای عزیزم را که آورد و بازی شروع شد، دیدند من مشتاقانه تماشا می‌کنم و با خیال راحت مشغول شدند....

.

مافیاها همدیگر را شناختند... هیچ‌کدام به قول معروف «مافیا بازی نکردند»... از نگاه من بزرگترین اشتباه یک مافیاباز این است که شهروند باشد، اما از ترس و ناخودآگاه مافیا بازی کند.... یکی‌دوتاشان همین اشتباه را کردند... یکی دو تا شهروند قوی.... و زود کشته شدند... و ذکاوت مافیاها هم در این بود که اصلاً بازی نکردند... هیاهو نداشتند و فقط سعی می‌کردند ظن و گمان‌‌ها را از خودشان دور کنند، بدون اینکه همین را هم به نمایش بگذارند.... همین شد که شهر سقوط کرد....

.

وقتی با دوچرخه به خانه برمی‌گشتم و از کنار ماشین‌ها و آدم‌ها می‌گذشتم، دلم خواست مافیای آرامی باشم که هیچ کاری نمی‌کند... که می‌تواند با هیچ کاری نکردن... شهروند بکشد... برنده شود.... نه شهروند پرهیاهویی که تا بیاید خودش را ثابت کند، کشته می‌شود...

یادداشتنویسنده محتوابازی مافیاکافهتماشاگر
کارشناس ارشد محتوای فارسی مترجم ترکی استانبولی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید