Sheyda Hosseinzadeh
Sheyda Hosseinzadeh
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

من تهران را دوست دارم....


با استاد پرویز پورحسینی کارگاه بازیگری داشتیم. چهل‌وپنج‌ دقیقه قبل از ما می‌اومدن و می‌نشستن توی همون پلاتو، نه لابی و اتاق استاد و کافه و....، توی «همون» پلاتو...
و ما... جمع مستان...
اندک‌اندک می‌رسیدیم...
بار اول که متوجه این موضوع شدم، شگفت‌زده و شرمنده شدم... احتمالاً به‌خاطر تجربهٔ دیدن آدم‌های تئاتری بسیاری که اغلبشون ادا و اطوار بودن تا کار...
(نمی‌دونم چرا اینا همه‌جا هستن!🤦)
چند دقیقه‌ای که توی وقت استراحت در محضر این انسان کاریزماتیک می‌نشستم و حرف می‌زدیم از عمر من حساب نمی‌شد...
حافظه و توانایی‌های عجیبی داشتن و هر اتودی که به ما می‌دادن، خودشون طوری اجرا می‌کردن که اشک توی چشم من جمع می‌شد از این همه تسلط و دانش و آمادگی....
و جالبه که هیچ‌کس رو هم فراموش نمی‌کردن...
بعد از اون هر بار من رو می‌دیدن به اسم صدام می‌کردن و می‌‌پرسیدن: کاری روی صحنه نداری؟

دوست‌داشتن تهران برای من دلایل زیادی داره...
اما دیدن این تصویر به یادم آورد که چرا این‌همه تهران رو دوست دارم، با تمام رنج‌هایی که داشته و هنوز هم با اینکه سال‌ها در اون زندگی کردم، با شیفتگی بهش نگاه می‌کنم؛ چون توی تهران آدم‌های بزرگی مثل گلاب آدینه، پرویز پورحسینی، جلال تهرانی، پیام دهکردی، داریوش مؤدبیان رو از نزدیک شناختم و ازشون یاد گرفتم....
تازه این بزرگوارها فقط استادان من توی عرصهٔ تئاتر بودن، جدا از حوزه‌های کاری و هنری دیگه‌ای که بهشون سرک کشیدم و ناخنک زدم!
درسشون درس بازیگری نبود...‌ درس زندگی بود و تأثیر بعضی از حرکات و جمله‌هاشون رو سال‌ها بعد توی زندگیم دیدم و می‌دونم همچنان خواهم دید...

همهٔ ایران رو نمی‌دونم، اما من تهران رو دوست دارم.🥰


علی نصیریان
علی نصیریان
پرویز پورحسینی
پرویز پورحسینی
گلاب آدینه
گلاب آدینه


دوستتهران
کارشناس ارشد محتوای فارسی مترجم ترکی استانبولی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید