ویرگول
ورودثبت نام
Asahi
AsahiForward To The Break Of Dawn
Asahi
Asahi
خواندن ۵ دقیقه·۵ ماه پیش

روایت غیبت انبیا (5): حضرت خضر علیه السلام

نامش تالیا از نوادگان حضرت نوح علیه السلام بود اما به او خضر می گفتند.
چون هر جا می نشست یا نماز می خواند، زمین زیر پایش و اطراف آن سبز و خرم می شد. (1*)

پدرش مال و نعمت زیادی داشت؛ اما خضر علیه السلام دوست دار حکمت بود و به راهنمایی گمشدگان و دستگیری بینوایان می پرداخت. وقتی به پیغمبری رسید، مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیا و فرستادگان خدا و کتاب های او دعوت کرد.

روزی خضر علیه السلام از یکی از بازار ها بنی اسرائیل عبور می کرد، فقیری از او کمک خواست.
+خضر علیه السلام گفت "ای مرد با ایمان! چیزی ندارم که به تو بدهم"
-فقیر گفت "آثار نورانیت و هیر در چهره تو می بینم و امید خیر از تو دارم؛ تو را به وجه (آبرو) خدا به من کمک کن!"
+خضر علیه السلام گفت "مرا به امر عظیم (آبرو خدا) قسم دادی، چیزی ندارم؛
پس مرا به عنوان غلام در این بازار بفروش و پولش را برای خود بردار"
-فقیر پرسید "آیا چنین کاری رواست؟"
+خضر علیه السلام گفت "من نمی توانم این نام عظیم را نادیده بگیرم، مرا بفروش"
فقیر، خضر علیه السلام را به تاجری به مبلغ چهارصد درهم فروخت و آن پول را برای خود برداشت و رفت.


خضر علیه السلام مدتی نزد اربابش ماند، اما دید اربابش کاری را به عهده او نمی گذارد.
+روزی به اربابش گفت "تو مرا برای خدمت خریده ای، دستور بده تا کاری را برای تو انجام دهم"
-تاجر گفت "من خوش ندارم تو را به زخمت بیندازم؛ تو پیرمرد سالخورده ای هستی"
+خضرت علیه السلام گفت "نه، کار برای من زحمت نیست"
-تاجر سنگ بزرگی را در گوشه خانه اش نشان داد و گفت "این سنگ را از خانه بیرون ببر"
برای این سنگ، شش کارگر در طول یک روز لازم بود تا بتوانند آن را از آن جا بردارند و بیرون ببرند؛
اما خضر علیه السلام در همان ساعت، آن سنگ را برداشت و به تنهایی بیرون برد.
تاجر باور نمی کرد خضر علیه السلام بتواند چنین کار سختی را یک تنه انجام بدهد. پس از مدتی تاجر تصمیم گرفت به مسافرت برود؛ او خضر علیه السلام را به عنوان امین خود در خانه گذاشت و از او خواست کمی خشت درست کند تا او برگردد.

تاجر به مسافرت رفت و پس از مدتی بازگشت؛ باور نمی کرد، خضر علیه السلام ساختمان خانه او را محکم و عالی درست کرده بود.
-تاجر گفت "تو را به وجه (آبرو) خدا سوگند می دهم، بگو کیستی و کارَت چیست؟"
+خضر علیه السلام گفت "تو مرا به امر عظیم که وجه خدا باشد سوگند دادی و همین وجه خدا مرا به بندگی او واداشته است؛ من خضر هستم که نامم را شنیده ای. فقیری از من تقاضا کمک کرد، نزدم چیزی نبود که به او بدهم، مرا به وجه خدا قسم داد، ناگزیر خود را غلام او نمودم، او مرا به تو فروخت و پولش را گرفت و رفت"

این را بدان! اگر شخصی را به وجه و آبرو خدا سوگند دهند تا کاری را انجام دهد و آن شخص قدرت انجام آن کار را داشته باشداما انجام دهد، در روز قیامت به گونه ای محشور می شود که در صورتش گوشت و خون نیست و تنها استخوانی که بر اثر به هم خوردن ان ها صدایشان به گوش می رسد در چهره او دیده می شود

تاجر از این که او را نشناخته بود، معذرت خواهی کرد
-و گفت "پدر و مادرم به فدایت! درباره خود و اهل خانه ام هر گونه می خواهی رفتار کن! اختیار ما با تو است و اگر بخواهی تو را آزاد می کنم تا هر جا می خواهی بروی"
+خضر علیه السلام گفت "دوست دارم مرا آزاد کنی تا به عبادت خداوند بپردازم"

تاجر او را با کمال احترام آزاد کرد. خضر علیه السلام گفت "حمد و سپاس خداوندی را که توفیق بندگی درگاهش را به من عنایت کرد و مرا در پرتو بندگی اش، از انحرافات نجات داد" (2*)

در این مدت حضرت خضر علیه السلام از قومش غایب بود و وقتی در خانه مرد تاجر بود، کسی او را نمی شناخت.

در روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده است:

حضرت خضر علیه السلام از آب حیات خورد. از زنده است و تا دمیده شدن صور از دنیا نمی رود. او پیش ما می آید و بر ما سلام می کند. ما صدایش را می شنویم و خودش را نمی بینیم. او در مراسم حج شرکت می کند و همه مناسک را انجام می دهد. در روز عرفه در سرزمین عرفات می ایستند و برای مومنان آمین می گوید. خداوند به وسیله او در زمان غیبت، از قائم ما رفع غربت می نماید و به وسیله او وحشتش را به انس تبدیل می کند (3*)

او مونس تنهایی ها امام زمان ماست.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

اما آن بنده صالح خدا خضر...
خدا جهان آفرین، به آن دلیل که اراده فرموده بود عمر گرامی قائم عجل الله له الفرج را در دوران غیبت او بسیار طولانی سازد و می دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد و اشکال خواهند نمود، به همین دلیل، عمر این بنده صالح خویش (خضر) را طولانی ساخت که به آن استدلال شود و عمر قائم عجل الله له الفرج به آن تشبیه گردد و به این وسیله، اشکال و ایراد دشمنان و بد اندیشان باطل گردد. (4*)

1: ابن کثیر، قصص الانبیا، ج 2، ص 218
2: اعلام الدین دیلمی؛ به نقل از: مجلسی، بحارالانوار، ج 13، ص 321
3: شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 390، بحارالانوار، ج 13، ص 299
4: کمال الدین، ج 3، ص 357، بحارالانوار، ج 51، ص 222

می توانید فهرست کامل "روایت غیبت انبیا (علیهم السلام)" را ببینید

https://virgool.io/@shia1148/list/cxk1lhousu2d

یا علی...

غیبتانبیاامام زمان
۱
۰
Asahi
Asahi
Forward To The Break Of Dawn
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید