علیرضا شیاسی
علیرضا شیاسی
خواندن ۴ دقیقه·۷ سال پیش

کاهش سرانه ادب در ایران

خب خب خب، قبل از اینکه ژست روشن فکرانه بگیریم بگذاریم یک مساله خیلی مهم را روشن کنم. همهٔ ما ایرانی‌ها در حال تنزل درجه ادبی خودمان هستیم. تک تک ما بدون استثنا، چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم.

قبل از جبهه گیری عده‌ای باید بگم یک جمله نسبتا معروف هست که میگه ما بیشتر از متوسط افراد اطرافمون پیشرفت نمی‌کنیم. البته این یک کلی گویی‌ است، من هم قبول دارم. پس بگذارید به مساله فرهنگ سازمانی بپردازیم. طبق علوم مدیریتی فرهنگ هر سازمان از بالا به پایین منتقل می‌شود. یعنی اگر در بالا فرهنگ جدی باشد، در پایین نیز بنا می‌شود، اگر صمیمیت باشد به پایین نیز می‌رسد حال با هر تغییراتی، اما در کل هسته اصلی و قدرت فرهنگی اینگونه منتقل می‌شود.

اگر کسی در بالا به صورت جدی با تاخیر برخورد کند اما برای نزدیکان ساده بگیرد بلاخره زمانی زود یا دیر در پایین ترین بخش چارت سازمان نیز همین رفتار شکل خواهد گرفت و برعکس اگر کسی صمیمیت با همه داشته باشد، نه یکسان بلاخره تفاوت وجود دارد اما در هرصورت صمیمیت چاشنی کارش باشد تا پایین‌ترین رده نیز صمیمیت منتقل می‌گردد. البته ما در اینجا نخاله‌ها را فاکتور گرفته‌ایم چون در کل کار تفاوتی ایجاد نمی‌کند.

نکته بعدی اینکه وقتی فرهنگ شکل گرفت دیگر از بالا به همین آسانی تغییر نمی‌کند و در حقیقت گروه‌های کوچک پایین دست آن را هدایت خواهند کرد. سریعترین راه برای کنترل این فرآیند فرستادن جاسوسان و خبرچین‌ها بین آن‌هاست و در نهایت استفاده از حربه زور و از هم پاشیدن آن‌هاست. گروهک‌های کوچک در هر فرهنگی از هر سازمانی (اصولا بزرگ) شکل خواهد گرفت و جزیی از فرآیند است. اما با سرنگونی آن‌ها زمینه نارضایتی باقی کارکنان بوجود می‌آید که در گذشته با استفاده از روش کنترل حقوق و کم کردن درآمد کل و تخصیص منابع برای افرادی که مطابق میل و در راستای منافع سازمان و در حقیقت هیئت حاکم بر آن گام بر می‌دارند کنترل می‌کردند. [...]:( گرچه در دراز مدت پاسخگو نیست اما زمان بقای بیشتری را برای سازمان تضمین می‌کند.

خب این‌ها همه برای ما آشناست. همانطور که می‌دانید (و اگر نمی‌دانید اینجا را مطالعه کنید) طبق تعریف سازمان می‌توان یک دولت را نیز یک سازمان در نظر گرفت. البته کشور هم به نوعی سازمان است گرچه درباره سازمان بودن کشور (نه دولت!) بحث فراوان است. اما دسته پایین‌تر سازمان‌های مختلف مثل وزارت خانه‌ها و غیره را در نظر گرفت. (که در اینجا ما بیشتر با وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم طرف هستیم). در مدل‌های فراتر از دولت هم که سازمان‌های دیگری هستند از اقتصادی تا سیاسی که می‌شود به مهمترین آن همان سازمان ملل اشاره کرد.

از مباحث دیگر صرف نظر می‌کنیم و یک راست به سمت فرهنگ و ادب می‌رویم. وقتی جایگاه بالا دستان سازمان‌های که ما هستیم از یک شرکت تا هلدینگ‌ها یا وزارت‌خانه‌ها و غیره، افرادی بدون آثاری از فرهنگ و یا ادب به زبان خودمانی همان تازه به دوران رسیده‌ها، تصرف کرده‌اند به خصوص از سال‌های آغازین، نتیجه‌ای جز کاهش ادب و فرهنگ پس از گذشت زمانی نخواهد بود. کسانی که آخرین باری که مطالعه یک کتاب را تمام کرده‌اند هیچگاه بوده‌است، یا شاید مثل خود ما قبل از امتحان بوده باشد (در بهترین حالت!). کسانی که با بی‌ادبی تمام برخورد می‌کنند و حسابی کینه توزانه همدیگر را هدف قرار می‌دهند. مطمئنا تاثیر خوبی در سازمان زیر دستشان نخواهد داشت. تازه این‌ها همگی بخشی کوچک از ادب است، سوای ادب اگر دزدی و رانت و غیره را بخواهیم در نظر بگیرم حسابی باید کاهش در هرچیز را قبول کنیم.

این روش‌ها و این جایگاه‌هایی که به اشتباه (یا رانت و پارتی و...) پر شده‌اند. سبب انتقال فرهنگ بیمارش طی چند سال به کل جامعه گردیده است. چیزی که اکنون در هرجایی شاهدش هستیم. ترمز کنیم، قبل از اینکه بیشتر به عمق فرو برویم و سر تکان دهیم در خیال خودمان، به خودمان هم یک سوزنی بزنیم. ما هم همینطور هستیم، من هم. دست کم اگر شما جزوی از با ادبان باشید، کافیست به گذشته خود نگاه کنید، کاهش سرانه ادب خود را نسبت به قبل مشاهده خواهید کرد. این یک جریانی است که همه‌ٔ ما را گرفتار کرده است. آن دسته از عزیزانی که قیافه حق به جانب دارند و ناراحتند که ما همه را مثال می‌زنیم می‌توانند ادب سنج خودشان را گاهی فعال کنند. ما همگی دچار این کاهش شده‌ایم.

اما واقعا این ته ماجراست؟ به قهقرا خواهیم رفت؟ خب نکته در همان تعاریف بالاست. پس از گسترش فرهنگ به پایین برای تغییر آن از بالا تقریبا کار خاصی نمی‌شود کرد و باید از لایه‌های پایینی اقدام نمود. و ما، در لایه‌های پایینی سیر می‌کنیم، قدرت تغییر دست ماست. برای تغییر فرهنگ بی‌ادبی و جلوگیری از کاهش سرانه ادب باید دست به کار شویم. اجتماع تشکیل دهیم و دیگران را به سوی ادب و فرهنگ دعوت کنیم. همان گروهای پایینی که می‌توانند دوباره فرهنگ را به بالا انتقال دهند، با درست کردن خود و اطرافیان و مهمتر اینکه بصورت جمعی عمل کنیم و یادبگیریم که یک اجتماع هستیم و باهم زندگی می‌کنیم، می‌توانیم به این مشکل پایانی خوش دهیم.


البته کار فرهنگی را دست هرکسی ندهیم و لطفا از پذیرفتن افراد به ظاهر روشن فکر و کسانی که با یک دقیقه مطالعه پز روشنگری می‌دهند معذور باشیم. هنر آن است که با همه تفکرات رویارو شویم ولی در عین حال راه درست و راهی که خودمان انتخاب کرده‌ایم برویم. برای اینکار یک نفر کافی نیست، برای تغییر تک تک بودن فایده ندارد باید جمعی عمل کرد باید برای این بی‌ادبی و بی‌فرهنگی با اجتماع پیش رفت. باید جامعه محور بود و اجتماعات زیادی تشکیل داد و دیگران را به مطالعه، به دیدن و به اندیشیدن دعوت کرد. با اینکار حتی خشونت را که در جامعه موج می‌زند می‌توان تا حد خوبی پایین آورد.



ادبفرهنگمطالعهجامعهایران
اینجا من، زندگی، ویرگول. و آنجا، من، زندگی و ماجراجویی ... shiasi.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید