خلاصه داستان :
داستان رو محور اصلی شخصیت اصلی که گتسبی است پیش می رود . او پسر فقیری است که عاشق دختری به نام دیزی می شود . در آن موقع افسر جوانی بوده که وارد جنگ جهانی اول می شود قبل از رفتن از دیزی قول می گیرد که منتظرش بماند ولی بعدها دیزی با مرد ثروتمندی به نام تام ازدواج می کند . بعد از سالها گتسبی از راه نا مشروع ثروت زیادی به دست می آورد و خانه با شکوهی در نزدیکی دیزی می گیرد و مهمانیهای باشکوه و بزرگی در آن خانه برگزار میکند . نیک یکی از دوستان دیزی همسایه آفای گتسبی می شود و گتسبی از طریق او باز دیزی را می بیند و ماجراهای عاشقانه از سر گرفته می شود تا اینکه روزی که دیزی پشت فرمان ماشین گتسبی است زنی را زیر می گیردو می کشد. شوهر آن زن به خیال آنکه گتسبی زنش را کشته است( البته تام شوهر دیزی به او چنین حرفی را می زند ) گتسبی رادر استخر خانه اش می کشد . راوی داستان نیک است که در همسایگی گتسبی است به صورت اول شخص بیان می شود .
این رمان به نقد و توصیف جامعه زمان خویش در امریکا می پردازد .از دید نویسنده جهان “ یک مهمانی پرسرو صداست “.شخصیتها در این رمان در تکاپوهستند تا افرادی از طبقات اجتماعی بالا و ثروتمند شوند . این رمان رویای امریکاییها برای رسیدن به ثروت و زندگی مرفه و عیش و نوش است ولی در پایان شخصیتها به پوچی این موضوع پی می برند که ارزش انسانی خیلی بالاتر از ثروت است . درونمایهای این رمان بزرگ عشق است . یکی از کارهایی که نویسنده برای این شاهکار انجام داده است استفاده از نمادهاست . نماد نورسبز همان فانوس دریایی که گتسبی هر شب به آن خیره می شودنمادی برای تمایل به آرزوی به دست اوردن دیزی است یعنی برای به دست اوردن چیزهای به دست نیامدنی . نور سبز همان ثروت است. یا در جایی که دیزی را دختری طلایی معرفی می کندنمادی از طلاست .توصیف نور در این اثر بسیار آن را جذابتر می کند .
در این اثر مادیات بر عشق پیشی می گیرد که زنها بیشتر به سمت مردان ثروتمند می روند .و شاهد روابط مخفیانه آنها درطول داستان هستیم . یکی از تکنیکهای دیگر این اثر آوردن شخصیت اصلی در فصل سوم است که کم کم مخاطب او راملموس تر می بیند . و نکته حائز اهمیت که این اثر بر اساس زندگی خود نویسنده نوشته شده است .نور سبز در ادبیات ثروت است رنگ اسکناسهای امریکایی در جایی دیزنی را دختری طلای یا نقره ای نام برده است که نشان از ارزش طلاست . نماد دیگر در رمان شرایط آب و هواست که ممکن است از شکسپیر الهام گرفته باشد. که از اب و هوا برای نشان عاطفی مختلف استفاده کرده است زمانی که گتسبی و دیزی اولین بار همدیگر را میبینند هوا بارانی و وقتی تام و گتسبی همدیگر را میبینند اب و هوا یک روز گرم وافتابی است .
همه این نمادها اثری بزرگ و به یاد ماندنی خلق می کند که همیشه در ذهن مخاطب می ماند .
نمونه ای بسیار متبحرانه از متن کتاب که برداشت ذهنی از اتاقی صورتی با نور سبزچمن بیرون همانند یک تابلوی نقاشی کرده است .دو زن را که به بالن تشبیه کرده است و آن را همانند تابلوی امپرسیونیست کرده است :
«از راهرویی با سقف بلند گذشتیم و داخل فضای روشن صورتی رنگ شدیم که از دو انتها فقط با شیشه نازک دریچه های بزرگ سرتاسری در محوطه عمارت محدود می شد. دریچه ها نیمه بازبودند و در مقابل سبز نورسته چمن بیرون که انگار تا مسافتی توی خانه روییده و پیش آمده بود، سفیدی تابناکی داشتند. نسیمی از توی اتاق می گذشت و پرده ها را از یک سو به طرف داخل و از سوی دیگر به طرف سقف که با تزئیناتش یک کیک پر نقش ونگار عروسی بود، لوله می کرد: بعد خود روی فرش شراب رنگ موج می انگیخت و چون بادی که بر سطح دریا می وزید بر آن سایه می افکند.
تنها چیزی که واقعا در آن اتاق بی حرکت بود، تخت بسیاربزرگی بود که دو زن جوان خود را روی آن چون روی بالن زنجیر شده ای شناور کرده بودند. هر دو لباس سفید به تن داشتندو لباس هایشان چنان بادمی خورد که انگار در همان لحظه پس از پروازی در اطراف خانه دوباره با وزش باد به درون اتاق برگشته باشند.
شیده شریفی