پس از مدت ها از این در و آن در شنیدن درباره ی مستند متولد اورشلیم، دیروز این مستند منتشر شد. به رسم گذشته حسین شمقدری، کارگردان این مستند از مخاطبانش درخواست حمایت کرد و باز هم به رسم قبل تاکید کرد که به هیچ اورگان و سازمانی وابسته نیست.
متولد اوشلیم ایده ی جالبی داشت. ایده ای که تکیه ی تیم تبلیغات آن هم بر همان بود. اسرائیل، کشوری که عمری آرزوی نابودی آن را میکردیم از نزدیک چه شکلیست؟ چه رنگ و بویی دارد؟
تصور اینکه یک ژورنالیست ایرانی از نزدیک با یهودیان اسرائیل و معتقدان به صهیونیسم به گپ و گفت بپردازد وسوسه ام کرد که تا در اسرع وقت مستند را تهیه و تماشا کنم ...
برحسب تصادف، صبح همان روز کتابی با عنوان «ایده ی عالی مستدام» می خواندم. در این کتاب شیوه هایی بررسی می شوند که با استفاده از آن خواننده می تواند ایده ی خود را به گونه ای مطرح کند که در ذهن مخاطبانش ماندگار بماند. (با تشکر از مهندس احمد سبحانی برای معرفی این کتاب فوق العاده!)
در یکی از بخش های این کتاب به یک آزمایش روانشناسی بسیار جالب اشاره می شود. در این آزمایش به دو دسته از افراد مختلف نقش های نوازنده و شنونده سپرده می شود. دسته اول فهرستی از 25 آهنگ معروف مثل آهنگ «تولدت مبارک» و یا سرود ملی را دریافت کردند. سپس از آنها خواسته شد آهنگی را انتخاب کنند و ریتم آن را با ضربه زدن روی میز برای شنوندگان اجرا کنند. کار شنوندگان هم این بود که بر اساس ریتمی که می شنوند، اسم آهنگ را حدس بزنند.
نتیجه ی آزمایش بسیار جالب بود. شنوندگان تنها توانستند 2.5 درصد از آهنگ ها را به درستی حدس بزنند!
واکنش نوازندگان نیز جالب بود. قبل از از آزمایش اغلب آنها پیش بینی کرده بودند که شنونده شان به احتمال 50 درصد میتواند به درستی نام آهنگ را متوجه بشود. بعد از آزمایش تعجب میکردند از اینکه شنونده شان نمیتواند ریتم به این سادگی را تشخیص دهند.
در واقع هر بار که نوازنده ای بر روی میز ضرب می گرفت، آهنگ مورد نظرش در ذهنش پخش می شد اما شنونده این آهنگ را نمی شنید. شنونده تنها تعدادی ضرب از هم گسسته را می شند و برای فهمیدن نام آهنگ به تلاش زیادی نیاز داشت. مشکل اینجاست که نوازنده دانشی دارد (عنوان آهنگ) و برایش مشکل است تصور کند نداشتن این دانش برای مخاطبش چگونه خواهد بود. این همان اسارت در دام دانش است.
شمقدری همان نوازنده است. مستندش هم آهنگی است که در سرش پخش می شود اما از سناریوی خوبی برای ارائه ی آن به مخاطبانش استفاده نکرده است.
متولد اورشلیم هرچند ایده ی جالبی دارد اما از طرح کلی چندان قویی برخوردار نیست. نتیجه گیری قطعیی ندارد و هر دقیقه فکر مخاطب را به سمت و سویی می کشد. چه موافق صهیونیسم باشید و چه مخالف آن، یهودی باشید یا ضد یهودی، (یا حتی اگر مثل من مطالعه ی چندانی در این باره نداشته باشید) متولد اورشلیم هیچ اثری برشما نخواهد گذاشت.
البته نباید از محدودیت های پیش روی تیم مستند سازی هم غافل شد. اولین محدودیتشان این بود که نمیتوانستند به منطقه ای وارد شوند که سوژه اصلی مستندشان بود. محدودیت های ارشاد و غیره هم بماند... حتی نتوانستند وارد مراسم خاص یهودیان شوند. با این حال این مستند هر چند مستندی هیجان انگیز بود اما محتوایی نداشت...
در پایان باید بگویم به عنوان یکی از مخاطبان مستند انقلاب جنسی، متولد اورشلیم به هیچ وجه انتظارات مرا برآورده نکرد.
پست من در باره مستند انقلاب جنسی از همین کارگردان که با واکنش های ضد و نقیضی همراه بود:
سرباز روح الله رضوی متنی در پیج اینستگرام خود در باره مستند متولد اورشلیم منتشر کردند. به دلیل اینکه زیاد هم فکر نکنید این مستند داغونه، پست ایشون رو ضمن پست خودم قرار میدم :))
متولد اورشلیم، روایتی درست و نه درشت
در مستند متولد اورشلیم برای نخستین بار نمونهای از جامعه لایه لایهی اسرائیل برای مخاطب ایرانی جلوی دوربین رفته است و این همان درست دیدن دشمن است. مخاطب با یک صهیونیست دیندار، یک صهیونیست آتئیست، یک صهیونیست بیتفاوت و یک یهودی بریده از صهیونیسم، کنار هم روبرو میشود.
.
میزان و نوع وابستگی آنها هم به رژیم صهیونیستی کاملا متمایز است. دیالوگهای راوی مستند، جناب آقای دلاوری علی رغم سادگی تمام، با هر کدام از این نمایندگان جامعه متشتت صهیونیستی، بسیار دقیق و همه فهم است و میتوان ادعا کرد آقای دلاوری به خوبی تیر خلاص را به هرکدام شلیک میکند.
دینامیسم اجتماعی حاکم بر اسرائیل زمانی بارزتر میشود که روایت هرکدام از این شهروندان صهیونیست در مواردی متناقض است. ادعاهای خاخام صهیونیست توسط صهیونیست آتئیست کنعان به سخره گرفته میشود. حق تسلط بر سرزمین فلسطین (بخوانید اشغال) از نگاهی تمامیتطلب تا بخشینگری و تا بیتفاوتی به چنین حقی به زعمشان، میان مصاحبه شوندگان متغیر است. نگاه به خشونت نیز همچنین؛ از خوانندهی یهودی که برای آنچه کشورش در قبال فلسطینیها انجام میدهد متاسف و شرمنده است تا جوانیکه با افتخار صحبت از کشتن فلسطینیها میکند.
هوشمندی روایت فیلم زمانی بارزتر میگردد که قرار نیست به همهی ادعاهای مصاحبه شوندگان، پاسخی ارائه گردد و این همان چیزی است که باعث میشود تا صهیونیست مصاحبه شونده در کافهی ایرانی، کنترلش را در بی منطقی تمام از دست بدهد و شروع به فحاشی علیه ایران کند. به احتمال زیاد همین رویهی فیلم باعث خواهد شد عدهای فیلم را متهم به عدول از آرمانهای انقلابی در قبال دشمن صهیونیستی کنند. اما نباید از یاد برد که میان تریبون سخنرانی و بیانیههای سیاسی و یک فیلم مستند، تمایز بسیار است و قرار نیست تمامی سوالات مطروحه از سوی طرف مقابل نسبت به ما در یک مستند پاسخ داده شود؛ خصوصا سوالاتی که از اصل موضوع منحرف شدهاند.
تشتت جامعه صهیونیست البته در یک جا به نقطهای مشترک هم میرسد که اوج فیلم است و آن اعتراف صریح مصاحبه شوندگان صهیونیست به یک واقعیت ضداخلاقی در شکلگیری بنیان جرثومهی اسرائیل است.
در کنار تمام این وجوه مثبت، لازم است اشاره شود که بارزترین ضعف عمومی مستند، فرار بیمورد به فلسطین است. هیچ نیازی به فلاشبک اردوگاه صبرا و شتیلا و یا اینسرت تصاویر کودکان گریان و زخمی فلسطین نبود. سوالات راوی در مورد فلسطینیها و آوارگان به قدر کافی تداعی کنندهی تصاویر مذکور برای مخاطب هست و این صحنهها در روایت مستند چون وصلهای ناجور است و فضای کلیپی بر مستند حاکم میکند.
ضمن عرض خسته نباشید و دستمریزاد به عوامل فیلم امیدوارم که این روایت درستتر از پیش تداوم یابد. وفقنا الله و ایاکم علی هذه.