شیما محمدی
شیما محمدی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

ترک عادت موجب مرض نیست!!!


کتاب قدرت عادت از چارلز دوهیگ
کتاب قدرت عادت از چارلز دوهیگ


اگر مغز انسان را به صورت پیازی تصور کنید، متشکل از لایه‌هایی از سلول‌ها و پوسته‌ای بیرونی است. جدیدترین عضوها نزدیک ترین لایه‌ها به پوست سر هستند و پیچیده ترین افکار در این ناحیه شکل می‌گیرد. مثلا هنگامی ‌که رویای یک اختراع جدید را در سر می‌پرورانید یا به لطیفه یکی از دوستانتان می‌خندید. کمی ‌داخل‌تر و نزدیک به ریشه مغز، جایی که مغز با ستون فقرات تلاقی پیدا می‌کند، ساختارهای ابتدایی‌تر و قدیمی‌تر شکل می‌گیرند. رفتارهایی نظیر نفس کشیدن، یکه خوردن در مقابل کسی که شما را غافلگیر می‌کند. به سمت مرکز جمجمه بافتی به اندازه توپ گلف وجود دارد که عقده‌های پایه نام دارد. بافتی بیضی شکل و متشکل از سلول که عادات را ذخیره می‌کند، درست زمانی که مابقی قسمت‌های اجرایی مغز در حال استراحت هستند. برای مثال شما به طور خودکار قبل از اینکه مسواک را وارد دهانتان کنید، مقداری خمیردندان روی آن قرار می‌دهید.

هنگامی ‌که عادات پدید می‌آیند، مغز ما آزادانه تصمیم می‌گیرد که انرژی‌اش را صرف کارهای مهمتری کند و افکار دیگری را دنبال کند. دانشمندان می‌گویند: « دلیل پیدایش عادت این است که مغز ما پیوسته به دنبال راه‌هایی است که دست از تماس بردارد. مغز تلاش می‌کند تا هر عمل روزمره‌ای را به عادت تبدیل کند تا بتواند بیشتر استراحت کند. استعداد ذخیره کردن فعالیت خود امتیازی مهم محسوب می‌شود.»

در واقع عادات در ساختار مغز ما رمزگذاری می‌شوند و این امتیازی ویژه محسوب می‌شود؛ زیرا باعث تاسف است اگر مجبور می‌شدیم پس از هر تفریح چگونه رانندگی کردن را دوباره بیاموزیم.

چرخه عادت:
ابتدا محرک یا سرنخی وجود دارد که به مغز شما فرمان می‌دهد به حالتی خودکار وارد شوید. آنگاه کاری روزمره یا نوعی تکرار فیزیکی، ذهنی یا احساسی وجود دارد و پس از آن جایزه‌ای که به مغز شما این فرمان را می‌فرستد: آیا این چرخه خاص، ارزش به خاطر آوردن در آینده را دارد یا خیر؟

چرخه عادت ما: سرنخ، روتین، پاداش و دوباره...
چرخه عادت ما: سرنخ، روتین، پاداش و دوباره...

درک اینکه عادت‌ها چگونه کار می‌کنند، یعنی یاد گرفتن ساختار چرخه عادت کنترل آن‌ها را ساده‌تر می‌کند. پس هنگامی ‌که عادتی را جایگزین عادت دیگری می‌کنیم، رفتار ما به مراتب خود را با عادت جدید هماهنگ می‌کند.




عادات جدید چگونه پرورش می‌یابند و رشد می‌کنند؟

سیگار کشیدن را در نظر بگیرید. هنگامی‌ که فرد سیگاری محرک (پاکت سیگار) را می‌بیند، ذهنش انتظار کشیدن سیگار برای دریافت نیکوتین را شروع می‌کند و اگر به آن دست پیدا نکند، آنقدر تمایل و اشتیاقش افزایش پیدا می‌کند که فرد سیگاری سرانجام بدون فکر به سیگار روی می‌آورد. در این مثال محرک با جایزه‌ای مشخص مرتبط می‌باشد. به همین دلیل تمایلی ناخوداگاه در ذهن فرد شکل می‌گیرد، تمایلی که گردش چرخه عادت با آن از سر گرفته می‌شود. بنابراین درک چگونگی ایجاد شدن یک میل (اینکه آن میل به چه چیزی است؟!) به درک ایجاد عاداتی جدید کمک خواهد کرد.

حالا چگونه می‌توان در عادات تغییر ایجاد کرد؟

برای تغییر عادت نخستین گام شناخت محرک‌ها و پاداش‌هاست. عاملی که باعث می‌شود فرد به سیگار روی بیاورد یا با داشتن رژیم غذایی باز هم شیرینی خامه‌ای بخورد. در گام دوم باید تمایلات را شناسایی کرد و کار روزمره جدیدی را تعریف کرد. برای مثال اگر به دلیل «نیاز به تحریک» سیگار می‌کشید (میل)، مصرف مقداری کافئین در روز می‌تواند احتمال موفقیت شما در ترک را افزایش دهد. پس به جای کار تکراری سیگار کشیدن، مصرف قهوه را می‌توان جایگزین کرد.

پس توجه کنید، قاعده این است:

شما نمی‌توانید هیچ عادتی را از بین ببرید، بلکه فقط می‌توانید آن را تغییر دهید. برای تغییر هر عادت، محرک قدیمی ‌را نگه دارید و پاداش قدیمی ‌را تحویل دهید؛ اما کار روتین تازه‌ای را آغاز کنید. همچنین باید میل قدیمی ‌را نیز مدنظر قرار دهید. یعنی باید همان محرک‌ها و پاداش‌ها را حفظ و میل را با ایجاد روتین جدید تقویت کنید. این قاعده طلایی برای بسیاری از کارهای درمانی مورد استفاده گرفته است، درمان به کار رفته در اعتیاد به الکل، چاقی و صدها رفتار مخرب دیگر.




در بیشتر مواقع با تشخیص صحیح محرک‌ها و پاداش‌ها قادر خواهید بود کار تکراری را تغییر دهید. اما ترک برخی از عادات به عامل دیگری هم نیاز دارد: باور.

باور به این که امکان تغییر وجود دارد!
باور به این که امکان تغییر وجود دارد!


در بعضی مواقع افراد به امکان ترک عادت قدیمی ‌باور کافی ندارند و پس از مدتی دوباره به تکرار همان عادت منفی روی می‌آورند. حتی محققان دریافته اند که برای بسیاری از افراد تغییر عادت تا زمانی خوب پیش می‌رود که استرس‌هایی از قبیل فوت یک عزیز یا جدایی از همسر بر آن‌ها غالب نشده باشد؛ یعنی تا آنجایی که فرد از بالا به پایین نیفتاده باشد.

محققان متوجه شدند که عادات جدید فقط زمانی به رفتارهای جدید استوار تبدیل می‌شود که با عامل دیگری همراه باشد، باور. هنگامی‌که فرد می‌آموزد چگونه به چیزی (خدا، قدرت برتر، عشق به فرزند) اعتقاد داشته باشد، آن مهارت در دیگر بخش‌های زندگی او منتشر می‌شود تا جایی که باور می‌کند امکان تغییر وجود دارد. از طرفی باور زمانی آسان‌تر است که درون اجتماع صورت بگیرد. پس وجود یک گروه همدرد و همراه در تغییر عادات بسیار تاثیرگذار است. وقتی افراد به گروه می‌پیوندند، توانایی برای ایجاد آن تغییر واقعی‌تر می‌شود، زیرا افراد تغییر را برای همدیگر باورکردنی‌تر می‌سازند.

می‌توان نتیجه گرفت تغییر هرگونه عادتی مستلزم قاطعیت و عزم است. پس اگر می‌خواهید عادتی را تغییر دهید، باید روتین تازه‌ای را جایگزین کنید و مطمئنا احتمال موفقیت شما هنگامی‌که عضوی از یک گروه هستید، تغییر می‌کند و به طور ناگهانی افزایش می‌یابد. وجود باور و اعتقاد ضروری است و از تجربه‌ای اجتماعی حاصل می‌شود؛ حتی اگر این اجتماع متشکل از دو نفر باشد.

عادتقدرت عادتتوسعه فردیرشدترک عادات بد
هنوز خودمم نمی‌دونم قراره کجای این دنیا رو بگیرم، ولی دارم تلاش می‌کنم خودمو بهتر و بیشتر بشناسم.یه آرزوی بزرگ توی دلم دارم، اینکه نشون بدم همه آدما توانمندن و تاثیرگذار، فقط باید بهش باور داشته باشن.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید