شکست و پیروزی، دو مفهوم گنگ و بدون معنا و از طرفی کاملا متغییرند، این دو مفهوم به قدری غیر قابل درک هستند که تقریبا همیشه دهۀ 20 از زندگی ما را همیشه به خود مشغول میکند و گاهی تا دهۀ 30 زندگی هم ادامه پیدا میکند.میپرسید چطور؟
باید بگویم که ما همیشه از بچگی و با توجه به شرایطی که عموما همگی در آن زندگی میکردیم، کاملا خودآگاه از جانب والدین و ناخودآگاه از از جانب خودمون دچار رقابتهای بیشماری میشدیم که باخت در هر یکی از این میادین جنگ به منزله تخریب شخصیت برای چند روز و یا حتی برای چند هفته بود، هر چند که با گذشت زمان همه به فراموشی این شکست بد اصرار میکردند، اما اثری که این اتفاقها یا بهتر بگویم تنشها بر روح و روان ما باقی گذاشت تا همین لحظه با ما همراه است و مثل کوله باری که جزئی از وجودمان شده است همراه تن نحیف ما کشیده میشود.
اما واقعا شکست و پیروزی به چه معناست؟
آیا واقعا ما به همان اندازه که در زندگی احساس شکست میکنیم شکست خوردهایم؟یا آن که خود را اسیر توهم شکست کردهایم تا به گوشهای بخزیم از هیاهوی پیرامونمون دوری کنیم.
اما عدهای هم هستند که خلاف این ماجرا هستند و پیدرپی به دنبال نمایش و اعلام موفقیتهایشان هستند حال آنکه نمیدانند موفقیت از دیدگاه هر کس معنا و مفهوم خاص خود را دارد و موفقیت یک شخص لزوما آرزو بقیه افراد نیست.
پس همچنان شکست یا پیروزی در زندگی تعبیری گنگ و نامفهوم از حوادث زندگیست که حتی بخشی از آنها به هیچ وجه تحت کنترل ما نیستند، پس شاید فقط باید به این نکته برسیم که مفهوم شکست و پیروزی صرفا زمانی سازنده میشود که یک حس خود جوش از درون و بر اساس معیارهای خودمان باشد و نه زندگی دیگران، آن وقت شاید بتوان برایش انرژی صرف کرد و آن را تجزیه و تحلیل کرد.
شکست یا موفقیت برای شما چه مفهومی دارد؟