بعضی وقتا با خودم فکر میکنم چی میشد اگه من من نبودم اینجا نبودم تو یه نقطه جغرافیایی دیگه به دنیا میومدم یا نه اینجا تو یه خانواده دیگه یا می تونستم جای بقیه باشم می تونستم این طوری که هستم نباشم.
وقتی حالم از خودم بهم میخوره یا خسته ام میخوام بخوابم و وقتی بیدار شدم یکی دیگه باشم یکی از همین ادمایی که خوشحالن به هر چیزی که می خوان می رسن همونایی که دوست داشتنی ان رابطه شون با خانواده شون خوبه همون هایی که همه جا هستن و هیچ جا نیستن همونایی که برای خودت هزار بار مثالشون زدی اما وقتی یکی ازت میپرسه محو میشن همه اونایی که همیشه تو یه خطن و جابه جا نمیشن همه اونایی که عالی ان
بعضی وقتا با خودم فکر میکنم چقدر همه چیز متفاوت تر میشد اگه فقط یکم با الانم فرق داشتم با توقع پایین تر یا شایدم توانایی بیشتر با تصمیم های عاقلانه بیشتر یا احمقانه بیشتر کاش حداقل توی یه دسته بندی جا میشدم حالم از این متوسط بودن بهم می خوره نه چیزی اضافه دارم نه چیزی کم همیشه ما بین همه حرکت میکنم با این میخندم با اون گریه میکنم اما در واقع هیچ جای زندگی شون نیستم خوب اگه واقع بین باشیم سایه وار تو زندگی شون نقش دارم
دلم می خواد مثل همه اونایی که دم از عدالت و موفقیت میزنن بگم تلاش کردم رسیدم و یا خدا خودش همه چیزو درست میکنه
اما فکر کنم یا خدا حوالی ما خوابه یا اصلا وجود نداره
کاش میشد منم به عدالت خدا باور داشتم.