نامش را پیروز گذاشتند؛ چون از مرگ در روزهای نخست تولد، نجات یافته بود. دو برادرش همان ابتدا جان شان را از دست دادند و او باقی ماند. هرگز از جانب مادرش «ایران» پذیرفته نشد و یکه و تنها با مشکلات جسمی دست و پنجه نرم کرد. پیروز همان گونه که در اسارت متولد شد، ناگزیر به زندگی در فضایی محصور در پردیسان با تیمارگری دلسوز ادامه داد. او همواره در معرض تماشای ایرانیان بود. راه رفتن، غذا خوردن، بازی کردن و بزرگ شدنش را می دیدند و قربان صدقه اش می رفتند. پیروز، سلبریتی حیات وحش ایران شده بود. شاید هیچ گاه، این حجم از توجه به گونه ای از حیات وحش در معرض انقراض در میان عموم مردم کشور سابقه نداشته است. از منظری، این اقبال گسترده امیدوارکننده و از بعدی دیگر قابل تامل هست. پیروز هیچ گاه یک زندگی معمولی نداشت. او نه در شرایطی که هر توله یوز در طبیعت زاده می شود به دنیا آمد و نه بخت آن را داشت که همانند همنوعانش زندگی کند، بدود یا شکار کند. او با محروم ماندن از یک زندگی طبیعی نهایتا 10 ماه تاب آورد و شوربختانه به دلیل نارسایی کلیوی از دست رفت.
مرگ پیروز گرچه به لحاظ احساسی موجی از ناراحتی در جامعه پدید آورده است، ولی در عین حال سوالات مهمی را هم پیش روی مان گذاشته است. آیا تکثیر در اسارت یوزپلنگ می بایست به دغدغه اصلی محیط زیستی ها و رسانه های کشور تبدیل شود یا حفظ زیستگاه؟ واقعیت این است ما آن قدر که از امورات زندگی در اسارت پیروز، یا توران و آذر (دو توله یوز ماده ای که اخیرا به جمع یوزپلنگان در اسارات پیوسته اند) شنیده ایم، از ارزیابی محیط زیستی پروژه های مخرب زیستگاه های حیات وحش و مخالفت دستگاه های متولی نشنیده ایم. این توله یوزپلنگان اسیر، متاسفانه همگی قربانی توسعه ناپایدار و نابودی زیستگاه های شان بوده اند. حال با فرض آنکه با آزمون و خطا و تجربه های تلخ
پشت سر گذاشته، بتوان در آینده موفقیت هایی هم در زادآوری در اسارت داشت، آیا اولویت در پروژه های حفاظت از یوزپلنگ باید در همین موضوع خلاصه شود و تکثیر در اسارت ابزاری باشد برای انحراف افکار عمومی از اقدامات توسعه ای بدون ضابطه در مناطق زیستگاهی؟
پیروز، توله یوزپلنگی که به واسطه دخالت انسانی در زمان تولد، هیچ گاه آغوش مادرش «ایران» را تجربه نکرد، حال در قلب ایرانیان نشسته است. اما همه اینها چه سودی برای پیروز دارد؟ او در انزوا و درد زندگی کرد و از دست رفت. با وجود این، نکته امیدوارکننده محبوبیت پیروز این است که او هر چند در ادامه زندگی و بقا پیروز نبود، اما در توجه مردم ایران به مظلومیت حیات وحش سرزمین مان موفق بود. مرگ غم انگیز پیروز در زمانه ای که هر روز اخباری ناگوار از مرگ و میر حیات وحش در کشور به دلیل تصادفات جاده ای، شکار غیرمجاز و... در رسانه ها منتشر می شود، می تواند تلنگری باشد برای همه ما تا بیشتر از آنکه به نگهداری حیات وحش در اسارت دل ببندیم، از خانه های واقعی شان در طبیعت حفاظت کنیم و این گونه زندگی سزاوارتر و طولانی تری برای آنها مهیا کنیم./ روزنامه اعتماد