شينا انصاری
شينا انصاری
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

رنج كليشه ها

به رسمیت شناختن هرازگاه «حق کم آوردن» برای دوست، امنیت بخش ترین قسمت دوستی است و شناخت این حق برای خود، نشان از صلح با خود دارد در عمیق ترین لایه های وجود.(اروین یالوم)

«قوی باش، مثبت فکر کن، سرطان دیگه مثل سرماخوردگی شده، در ناخودآگاهت بر سلامت تمرکز کن» اینها و جملاتی از این دست را به دفعات از دوستان و آشنایانی که دلنگرانم بوده اند، شنیده ام. وقتی شیمی درمانی امانت را بریده، شنیدن چنین جملاتی مانند پتکی هست که بر سر آدم فرود می آید. مشکل این است که این مهربانان حتی یک بار خودشان را به جای بیماری که در حال گذراندن سخت ترین درمان هاست، قرار نمی دهند. وقتی احساس می کنی آنقدر ضعیف شده ای که یارای بلند شدن از بسترت را نداری عبارت «قوی باش» بیشتر عصبانی ات می کند.  با وجودی که منکر مثبت اندیشی در بهتر شدن کیفیت زندگی نیستم، ولی هنگامی که در اتمسفر بیماری سیر می کنی جمله «مثبت فکر کن» ناراحتت می کند، ناراحت از اینکه آیا منفی بافی کرده ای که سزاوار شنیدن این نصیحت شده ای؟! هنگامی که درد در عمق استخوان هایت رسوخ کرده و تو روز را از شب باز نمی شناسی، از اینکه بیماری ات با سرماخوردگی مقایسه می شود تا ترسناک بودنش کم اهمیت جلوه کند، شاکی می شوی. بارها و بارها در زندگی سرما خورده ای ولی رنج درمان و نگرانی هایی که این بیماری با خودش به زندگی ات آورده و آن را زیر و رو کرده کجا و درد سرماخوردگی کجا؟ سخن گفتن از قانون جذب و انرژی کائنات و اینکه در ناخودآگاهت بیماری را جذب کرده ای و مسبب ایجاد سلول های مخوف سرطانی خودت هستی بیشتر آشفته ات می کند. شاید اگر در بطن پروسه درمان نبودی، عبارات تاکیدی و انگیزشی، تصویرسازی های ذهنی و انرژی های جذب سلامتی به کار می آمدند. اما حالا در شرایطی که دچار بیماری هستی، جسما و روحا بسیار آسیب پذیر و حساس شده ای و جملاتی این گونه بیش از همیشه تو را می آزارند. در لحظات تنهای تحمل درد که نمی توانی آن را با کسی تقسیم کنی و نمی دانی چقدر بر اوضاع کنترل داری، دوستان و اطرافیانت دوست دارند به تو تسلی دهند و از این رو دردست ترین و متداول ترین جملات مثبت اندیشی و شفابخشی که تصور می کنند، کمک کننده هست به سویت روانه می کنند، ولی تو از شنیدن این جملات خوشحال نمی شوی، چون می بینی چقدر شکننده شده ای. سرطان تو را با شکل دیگری از خودت روبه رو کرده است. می دانی یک انسان معمولی هستی با همه محدودیت ها و ضعف هایش. دوست داری این معمولی بودن را به زبان بیاوری و از نگرانی هایت حرف بزنی. دنیا پر است از آدم هایی که دوست دارند قهرمان باشند، ولی تو نمی خواهی قهرمان باشی. می دانی که جهان ما همیشه دنیای شادکامی ها و پیروزی ها نیست و همه ما انسان ها گاهی سکندری می خوریم، می شکنیم و فرو می ریزیم. کلیشه ها رنجت را بیشتر می کنند و نمی خواهی با کلیشه های موهومی که در لحظات سخت بیماری، دردی از تو دوا نمی کنند، بلعیده شوی. با این حال گویا از جملات تکراری ملال آور که به سوی مان سرازیر می شوند، گریزی نیست. تهدید کلیشه ها تاوان سنگینی است که ما بیماران مبتلا به سرطان به شکلی آن را می پردازیم، چون آنها که بیرون گود ایستاده اند هرگز احساسات ما را درک نمی کنند و نمی دانند برای تسلی دادن همیشه نیاز به حرف زدن و آسمان و ریسمان بافتن نیست و بعضی وقت ها «سکوت» بهترین همدلی به حساب می آید. شاید با قائل شدن گهگاهی «حق کم آوردن» و گوش کردن صبورانه آلام یک بیمار بشود امنیت بیشتری ایجاد کرد و دوست و همراهی واقعی تر، دلسوزتر و اثرگذارتر بود./ روزنامه اعتماد

سرطانبیماریرنج کلیشه هاکلیشه هابیمار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید