ویرگول
ورودثبت نام
شينا انصاری
شينا انصاری
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

نوشتن از خود

کتاب آخرین سخنرانی را به توصیه یکی از دوستانم در دوره شیمی درمانی خواندم. اولین پرسشی که آن زمان حین مطالعه کتاب برای من مطرح شد، این بود که چرا در کشورهای دیگر صحبت کردن از سرطان از جانب مبتلایان اینقدر سخت نیست و این همه کتاب های خودنوشت یا اتوبیوگرافی در این باره وجود دارد، درحالی که در کشور ما کتابی که توسط بیماران مبتلا نوشته شده باشد به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد.

من در جست وجوهایم به جز کتاب «از قیطریه تا اورنج کانتی» نوشته حمیدرضا صدر و «موهایم را دوباره خواهم بافت» به نویسندگی نازنین متین نیا و کتاب «نئوهاوکینگ ها» اثر مریم حسینیان که همگی در یک تا دو سال گذشته منتشر شده اند، کتاب دیگری از راوی مبتلای ایرانی نیافته ام. اخیرا سلسله یادداشت های دکتر هادی خانیکی از سیاستمداران برجسته در روزنامه اعتماد درباره بیماری اش این امید را می دهد که سخن گفتن از سرطان و بیان حرف هایی که زمانی در جامعه ما محرمانه، ناگفته و سخت می نمود، به تدریج راحت و راحت تر می شود.

طی چند سال اخیر شبکه های اجتماعی بستری برای طرح مسائل و موضوعات بیماران سرطان فراهم کرده اند و افرادی بودند که این شهامت را داشته اند تا با نوشتن از خود، باب گفت وگو و تعامل میان بیماران را باز کنند. بیمار مبتلا به سرطان که روزگاری می بایست خبر بیماری اش را در پستوی خانه و همچون رازی سر به مهر پنهان کند تا در وخیم ترین وضعیت اسرارش عیان شود یا نشود، حالا چنانچه بخواهد این توان را دارد که از دردهایش بنویسد، از بیماری اش و این نوشتن ها و حرف زدن ها کمک کرده است که تا اندازه ای، آن دلهره های موهوم و نگاه های ناصواب درباره بیماری سرطان کمرنگ شود.

فروه فاموری از اولین زنانی بود که بدون واهمه از بیماری اش گفت. مهدی شادمان خبرنگاری بود که تا آخرین روزها می نوشت و من در توییتر نوشته های او را دنبال می کردم. بعد از ابتلایم به بیماری، افراد بیشتری را در فضای مجازی پیدا کردم که بی محابا از سرطان خود حرف می زدند. خودافشاگری همیشه شجاعت می خواهد و من زنان شجاعی را دیدم که با سخن گفتن از بیماری شان به جز روایت تجربه ها، سهم بسزایی در توجه افراد سالم برای انجام آزمون های پیش آگهی و غربالگری داشته اند. مریم حاتمی، مانلی خشکباری، ندا خواجه ئیان و رزیتا زاغری ازجمله زنان راوی و کنشگر سرطان پستان بودند. علاوه بر آن تشکیل شبکه هایی از افراد بیمار همچون «بانک گیسو» و برگزاری دوره های آموزشی برای افراد تحت درمان و پسادرمان کمک موثری به حال بیماران بوده که هر چند کافی نیست ولی امیدبخش است.

باید از سرطان حرف زد و درباره اش نوشت تا آن حباب ترسی که این بیماری بر زندگی مان محاط کرده شکسته شود و تاریکی قضاوت هایی که علاوه بر بیماری، انرژی و توان ما را بیهوده هرز می دهد از بین برود./ اعتماد

سرطاناتوبیوگرافیفروه فامورینئوهاوکینگ هاحمیدرضا صدر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید