در روزهایی که آلودگی هوا نفس شهرمان را گرفته است؛ این پرسش که تحمل طولانی مدت آلاینده ها در شهری مانند تهران چه بر سر جسم و روان ما می آورد بیش از پیش موجب نگرانی می شود. آلودگی هوا در فصول سرد سال بیشتر مشهود و قابل لمس هست چرا که منشا آلودگی در این زمان که عمدتا با شرایط پایداری هوا مواجهیم «ذرات معلق» هست (هرچند اخیرا شواهدی دال بر افزایش غلظت دی اکسیدگوگرد نیز بر نگرانی ها افزوده است). این در حالی است که در فصل گرم سال هم، شهر تهران چند سالیست علاوه بر گردوغبار تابستانه با آلودگی ثانویه ازن دست به گریبان است: یک نوع آلودگی نه چندان مشهود و ملموس. حال اگر به آلودگی هوا، سایر آلودگی ها از جمله صدا، پسماند، آب، خاک و نور را هم اضافه کنیم، می بینیم که زندگی محاط در میان آلاینده های متعدد در کلان شهر تهران از چه کیفیتی برخوردار است. حتما دیده اید افرادی که از روستاها یا شهرهای غیرآلوده برای مدتی کوتاه به تهران می آیند، دچار آبریزش و قرمزی چشم یا تنگی نفس می شوند. در این حالت گفته می شود که بدن آنها برخلاف ما پایتخت نشینان به آلودگی عادت ندارد. گویی در انطباق تدریجی زیست در این محیط نامطلوب، بدن ما با شرایط محیطی سازگار شده است. هرچند این انطباق پذیری تدریجی در نهایت می تواند مخل سلامت جسم و روان باشد. در حقیقت اینکه انسان می تواند محیط هایی را به وجود آورد و سپس با آن انطباق پیدا کند، به این معنی نیست که این محیط ها، محیط های مطلوبی هستند؛ به عبارت دیگر ما با انطباق پذیری تدریجی دچار خطای دریافت می شویم و شرایطی را می پذیریم که در درازمدت برای حیات طبیعی ما نابودکننده است. هرچند انطباق با محیط نامطلوب در کوتاه مدت امکان ادامه حیات در محیط را فراهم می کند اما در طولانی مدت باعث مرگ و نابودی می شود. انطباق تدریجی سازوکار بدن انسان با آلودگی هوا نمونه ای بارز از سازش پذیری فرد در برابر آلودگی های محیطی است. این انطباق موجب می شود که واکنش های آنی مانند قرمزی و آب ریزش چشم در هوای آلوده بروز نکند اما افزایش بیماری های مزمن و گاه مهلک قلبی و تنفسی از نتایج درازمدت همین انطباق پذیری است. در واقع زمانی که تغییرات کیفی محیط به مرور صورت می گیرد، سازوکار بدن به جای واکنش و اعلام خطر، تدریجا با محیط انطباق یافته و دچار اختلال می شود. از دیگر تاثیرات منفی انطباق پذیری در برابر آلودگی های محیط زیستی شهرهای بزرگ، واکنش سیستم ادراکی و همین طور سیستم حسی ما نسبت به آلودگی صوتی است. به این دلیل که آلودگی صدا در مقایسه با سایر آلودگی ها بیشتر جنبه ذهنی دارد. آلودگی صدا تا حد زیادی بستگی به صدای پس زمینه ای دارد که در محیط هست. به عنوان مثال در شهر تهران مردم صدای بیشتر از 75 دسی بل را آلودگی صوتی می دانند در حالی که در شهرهای کوچک تر صدای بیش از 55 دسی بل هم از نظر مردم آلوده کننده است. این یعنی آنکه مردم تهران صدای بین 55 تا 75 دسی بل را به نوعی تحمل می کنند که این تا حدود زیادی ناشی از آستانه تحمل فرد است که بر مبنای عادت او شکل می گیرد؛ یعنی تفاوت میان صدای قابل پذیرش و صدای ناخواسته به میزان زیادی بستگی به فرد دارد. عکس العمل انسان به صدا به عوامل ذهنی (بلندی صدا) و فرکانس صدا (اوج صدا) و همین طور عواملی مانند مقبولیت یا عدم مقبولیت فرستنده صدا بستگی دارد؛ همچنان که میزان بردباری فرد به صدا ضمن ارتباط با موقعیت محل، به زمان تولید صدا (روز یا شب) نیز وابسته است. این موضوع به خصوص در مورد کسانی که در نزدیکی بزرگراه ها زندگی می کنند و در معرض آلودگی صوتی دایمی قرار دارند بیشتر صادق است. این افراد تدریجا با افزایش تردد و سروصدا انطباق پیدا می کنند، اما در قبال این سازگاری تدریجی به مرور زمان دچار مشکلات روحی و جسمی (آسیب سیستم شنوایی) می شوند چون ویژگی های محیط تحمل پذیر نه تنها برای روان انسان که برای جسم او نیز لطمات جبران ناپذیری را به همراه دارد؛ به عبارت دیگر همین تحمل کردن و واکنش نشان ندادن موجب می شود که انسان دچار معضلات حیاتی شود. گاهی توان انطباق پذیری انسان با محیط پیرامونی اش مثبت ارزیابی می شود. اما باید بین زندگی در محیط مطلوب و محیط تحمل پذیر تفاوت قائل شد. محیط تحمل پذیر به هیچ وجه مطلوب نیست، بلکه این انسان است که با انعطاف خود، در مواجهه با شرایط محیطی، وضعیت حاد را به شرایط قابل تحمل تبدیل می کند که بدون تردید پیامدهای سوء آن در درازمدت، زندگی او را تحت الشعاع قرار خواهد داد. خطری که موضوع انطباق پذیری برای انسان در پی دارد این است که انسان در بسیاری از مواقع با پذیرش و انطباق پذیری بیش از حد، شرایطی ورای تحمل انسانی خود را پذیرا می شود. به عنوان مثال همان گونه که سرخی چشم یا ریزش اشک می تواند هشداری برای آلودگی هوا باشد، انطباق تدریجی با آلودگی هوا متاسفانه خطری است بسیارجدی که تبعات زندگی در محیط های آلوده را در کوتاه مدت نشان نمی دهد. در هر صورت در ناگزیری تلاش ما پایتخت نشینان برای انطباق با محیط و تحمل شرایط ناشی از زندگی در آن، نباید نسبت به تفاوت های محیط زیست مطلوب و محیط زیست تحمل پذیر بی تفاوت بود و اضطرار زیستن در شرایط نامطلوب را به عادت تبدیل کرد.