سلام به بله گویان سینه چاک
قربون اخلاق ورزشی و مرام پهلونیمون برم که میخوایم دل همرو بدست بیاریمو تهشم بد قول عالم و آدمیم
اصن یکسری معتادیم به بله گفتن، دیگران رو راضی نگه نداریم خماریم
خو اخه چه کاریه قبول میکنی از خواب شیرین صبح جمعت بزنی 4 صبح پاشی که بر فراز کوه چایی بخوری خب کوفت بخورم اون چایه یا جام شوکران؟!
میگم ما هایی که عشق بله گفتن داریم بیاین از این زاویه به قضیه نگاه کنیم که نه گفتن همون بله گفتنه فقط به چیزایی که واسمون مهمتره
مثلاً نه گفتن به بیرون رفتن یعنی بله گفتن به پیاز و سیره سر سفره (ینی خودم عاشق این مثالهای عمیقمم، مغزم موقع تراوش این مثال ها رگ به رگ می شه بس که سنگینه)
خب دیگه جدی باشم یه خورده
اینکه جون میکَنیم واسه نه گفتن تهشم خیلی وقتا فرجام نا موفقی داره کلی دلیل میتونه داشته باشه مثلاً من دوست دارم همیشه از نگاه بقیه مهربون باشم البته الان خیلی بهتر شدم قبلنا که اصلا عذاب وجدان میگرفتم به کسی نه بگم
اگه شما هم این مشکل رو داشتین یا دارین میشه بگین فکر می کنید دلیلش چیه ؟