سلام
چهار سالِ تمام تو سربالایی و سرپایینیهای علوم و تحقیقات قل خوردیم؛ تو این پیچ و تابهای جادش کلی افتادیم رو سر کله همو خندیدیم!
یه بار تو یکی از این پیچها دوستم افتاد تو چاله اتوبوس پاش پیچ خورد، بردمش درمانگاه دانشگاه، وقتی خانم دکتر اومد معاینش کنه و براش پماد بزنه با یه حالت خاصِ "اینم شانس مایه" بهمون نگاه کرد گفت: قبل شما یه آقا پسر اومده بود، ماشالا شما که پُرپشتتری!
ینی اون لحظه نمیدونستیم از خنده زمین رو گاز بگیریم یا پماد رواز خانم دکتر بگیرم خودم به پای دوستم بزنم (مجوز برای توضیحات بیشتر ندارم)!
دیروز دومین سالگرد از پیچی بود که تهش به خنده تبدیل نشد و کلی داغ به دل هممون نشوند
به یاد تمام آرزوها و لبخندهایی که با اتوبوس دفن شد
#علوم_و_تحقیقات #زمستان_تلخ_97 #دومین_سالگرد