پکیجدوستان، سلام (بخش دوم)
خلاصه به زور پکیج الماسی، منِ ذغال سنگی وارد مقطع ارشد شدم! (فهمیدید دارم فروتنی پیشه میکنم یا بیشتر توضیح بدم؟)
یه سه ترمی تنها پکیجی که درگیرش بودم، پکیج صبحانه خوابگاه بود، که انصافاً تنها پکیجی تو زندگیم بود که از هر زاویه بهش نگاه میکردم بهصرفه و اقتصادی بودش (بچههای خوابگاهی صنعتی اصفهان بیاین شهادت بدین)
و ناگهااان
در باز شد و گل اومد / کرونا خانوم خوش اومد
کرونا از این در اومد تو و ما از اون در رفتیم بیرون، خلاصه درس و دانشگاه رفت رو هوا، خصوصا واسه دانشجوی اکتیوی مثل من که بدون زور خودش کاراش رو انجام میده!!!
یهو این دانشجو بسیار کوشا دید ای دل غافل، همه دارن پولدار میشن فقط من جا موندم!
بله درست حدس زدین، اینبار نوبت پکیجهای بورسی از نوع سر یه سال پولدار شو بود!
یعنی از نوه عمهی اقدس خانوم تا عباس آقا ماستبند پکیج آموزشی داده بودن بیرون
چیزی که فهمیدم سیستم تحلیلشونم واسه ورود به یک سهم کاملا شبیه به سیستم گرفتن فال حافظ بود، ابتدا چشمها را بسته، با خلوص نیت انگشت اشارهی خود را چرخانده و روی تابلو قرار داده، هر اسمی زیر انگشت مبارک واقع شده بود و حاشیه اطرافش در هر زمانی که شما اراده میکردی مناسب ورود بود! که البته در کمال ناباوری جواب هم میداد!
تا اینکه در یک روز گرم تابستانی بازار بورس هم به خاک و خون کشیده شد و غالب این اساتید نو ظهور ناپدید گشتند !
این داستان ادامه دارد ...