پکیجدوستان سلام (بخش اول)
قبل از هر چی بگم، شیرین هستم یک پکیجیِ زخم خورده!
از پکیج دیواری گرفته تا درسی و انگیزشی
پس اون کوچولوی تیز ضامندار رو غلاف کنید، نیومدم که برم بالا منبر
اولین تیری که از یک پکیج رفت تو قلبم، نه انگیزشی بود نه موفقیتی، اتفاقاً کاملا علمی بود
و اون چیزی نبود جز، پکیج شرکت در کلاس کنکور ارشد!
اگه بخواین راستش رو بدونید، مخ ما اونقدام فهمیده و منطقی نیست که بدونه دقیقا چی میخواد و معمولا اینجوریه که با «حذف گزینه و مقایسه» انتخاب میکنه!
من هم باید بین طرحهای نقرهایی، طلایی و الماسی یکی رو انتخاب میکردم، هرچند نیازم در حد یک کربن ساده بود!
معمولا پکیجداران یا هر نوع کسب و کار دیگهای، جوری گزینهها رو واسمون میچینن که عملا یه گزینه حذف شه و ما رو قل بدن به سمت گزینه هدف خودشون
حالا دیگه خدا نکنه یه اسم «رایگان یا صفر» هم جلو دو تا از خدماتشون بذارن و ارزش قیمت واقعیش رو هم زده باشن فلان قدر قیمت تخیلی!
یعنی از خوشحالی عنان از کف داده، جامهها رو دریده و عربده کشان کارت زبون بسته رو با شدت هرچه تمام میکشیم به دستگاه پز! حالا چرا با این شدت ؟ چون تا فلان ساعت و فلان روز خدمات ارزنده با طرح ویژه شون رو ارائه میکنن ما هم با «ترس از دست دادن» این گوهر ناب زارت پکیج الماسی رو انتخاب میکنیم!
این داستان ادامه دارد...
پ.ن : از پیج آقای #حامد_ایرانشاهی و خلاصه کتاب #نابخردی_های_پیشبینی_پذیر و مقاله هایی از این کتاب، تو سایتهای #متمم و #ویرگول برای نوشتن این مطلب کمک گرفتم و توصیه میکنم حتما بخونید این کتاب رو