ویرگول
ورودثبت نام
شیرین.خ
شیرین.خ
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

تجربه من از کار تمام وقت و دانشجوی دکترا بودن همزمان!

لپتاپ را میبندم و برمیگردم خوابگاه. به دوستانم نگاه میکنم که در تکاپوی آمادگی برای امتحانات هستند و من هنوز دقیقاً اطلاع ندارم که هر کدام از واحدها چند جلسه ست و امتحانش چه روزی است:)! در این نوشته قصد دارم درباره اینکه چطور چهارسال است همزمان هم دانشجوی دکترای داروسازی و هم شاغلم صحبت کنم. باشد که مفید واقع شود! اول چهار اصل و بعد چهار راهکار کوچک که به خودم کمک کرد.

ممکن است یادتان برود غذا بخورید یا ظرف هایتان را بشورید!
ممکن است یادتان برود غذا بخورید یا ظرف هایتان را بشورید!


1- اصل اول: تعادل، غیر ممکن است.

ممکن است درباره فرمول بهره وری خوانده باشید. میزان بهره وری شما در یک حوزه، عبارت است از حاصل ضرب زمانی که صرف آن کار میکنید در میزان تمرکزی که روی آن میگذارید. از این فرمول به سادگی مشخص می شود که با فرض 16 ساعت بیداری، وقتی شما حداقل 7 ساعت در روز - چیزی حدود نصف این مدت زمان ! - در حال کار کردن باشید، قادر نخواهید بود در درس های خود معدل 17 بگیرید. از الان بهتان بگویم که این اتفاق نخواهد افتاد. با این موضوع کنار بیایید. خودم 5 سالی میشود برای اینکه خودم را سرزنش نکنم، سالی دوبار در ایام امتحانات سعی و تلاش میکنم:))

2- اصل دوم: بدانید که در اوایل کار، از خواب و خوراک می افتید.

این را جدی بهتان میگویم. حتی اگر آن کار پاره وقت باشد - مثل اولین شغل رسمی ام به عنوان کارشناس بازاریابی در شبکه های اجتماعی در یک تیم استارتاپی - یا چناچه حتی دورکار باشید - مثل شش ماه اول سومین شغل رسمی ام به عنوان دیجیتال مارکتر در حوزه سلامت - ممکن است یک روز به خودتان بیایید و ببینید به اندازه یک کوه لباس نشسته یا ظرف های تلنبار شده دارید:) وحشت نکنید یا فکر نکنید توانایی شما در مدیریت امور ضعیف است.صرفاً برنامه زندگی شما عوض شده و طول میکشد تغییر را بیاموزید.

3- اصل سوم: همه از شما بیشتر بلدند. ولی لزوماً از شما باهوشتر نیستند.

در شغل فعلی ام، بیش از نیمی از مدیران ارشد، تقریباً چیزی به اندازه سن من، سابقه کار تخصصی در این حوزه دارند:) شاید با خودتان بگویید که طبیعی است وقتی شخصی زودتر از آدم به دنیا آمده باشد خب بیشتر هم کار کرده و باتجربه تر هم هست و این موضوع وحشت ندارد! ولی صادقانه ش این است که من سه ماه داشتم با خودم کلنجار میرفتم:) اعتماد بنفسم را به سختی بازیابی کردم و در تلاش بودم خودم را نجات بدهم.پ

4- اصل چهارم : فقط بدوید!

سریع عمل کنید. توقف و استراحت شما احتمالا حداقل تا 3 ماه مختل خواهد شد. این میتواند باعث شود احساس فرسودگی کنید و حتی تمایل داشته باشید استعفا بدهید! اما عجله نکنید:) وقت برای استعفا زیاد هست:) نفس عمیقی بکشید و بدانید که این موضوع طبیعی است.

ایرادی ندارد اگر حس میکنید به اندازه کافی باهوش نیستید!
ایرادی ندارد اگر حس میکنید به اندازه کافی باهوش نیستید!



"راهکار مشکل اول: چطور تعادل را رعایت نکنیم و احساس بدی نداشته باشیم؟"

اول اینکه به خودتان بگویید و یادآور شوید که شما انتخاب کرده اید روی چه چیزی تمرکز کنید. کسی شما را مجبور نکرد که کار کنید ( البته در صورت اینکه به اندازه حداقل های زندگی از خانواده پول میگرفتید. در صورتی که دریافتی نداشتید هم، اصلاً این بحث جا ندارد. چون شما بنا به وضعیت تصمیم درست گرفته بودید).

پس اینطور نیست که شما خنگ شده باشید یا هرچیزی ازین قبیل. شما انتخابی کردید که ممکن است الان بازدهی نداشته باشد یا خودش را نشان دهد. ولی زمانی که همه فارغ التحصیل شدند انتخاب شما ارزش خودش را نشان خواهد داد.

"راهکار مشکل دوم: چطور از خواب و خوراک نیفتیم؟"

به کار های روزمره به چشم تسک نگاه کنید. یکی از اصلی ترین کارهایی که باید در ابتدای مسیر شغلی یاد بگیرید مکتوب کردن کارهاست. یکی از کارهایی که برای من به خوبی پاسخ داد، این بود که کارهای روزمره را هم به عنوان تسک در لیست وظایفم مینوشتم. مثلا مینوشتم : گذاشتن لباس ها در ماشین لباس شویی.از شدت فشار شغلی اینطور بهتان بگویم که پیش میامد لباس ها را در ماشین لباس شویی بگذارم و ساعتها بعد از تمام شدن شست شو توی ماشین لباسشویی لباس آن جا بماند:))

"راهکار مشکل سوم: چطوراعتماد بنفسمان را از دست ندهیم؟"

ببینید به عنوان کسی که از اکوسیستم استارتاپی وارد صنعت سنتی داروسازی شدم، بهتان میگویم که هیچ چیزی ارزشمندتر از نیروی انسانی جوان و بااستعدادی که دوست دارد کار کند نیست. کسی که 30 سال تجربه دارد، احتمالا حداقل 48 سال سن دارد:) پس وظیفه شما این است که به او به چشم پیر طریقت نگاه کنید و هرچه میتوانید اطلاعات و دانش بکشید بیرون. نه اینکه ته دلتان حسرت بخورید که چرا جای او نیستید یا همانقدر از امور سر در نمی آورید. با این موضوع که تاریخ تولدتان احتمالا بعد از 1990 است هرچه زودتر کنار بیایید بهتر است. این موضوع ابداً ارتباطی به هوش و توانایی ذهنی ندارد. این را روزی چندبار به خودتان بگویید.

"راهکار مشکل چهارم: چطور بدون اینکه از خستگی بسوزیم، خودمان را پرانرژی نگه داریم؟"

اولین راهکار این است که در انرژی صرفه جویی کنید. یعنی اگر تا هفته پیش 6 ساعت باشگاه میرفتید، ایرادی ندارد اگر تا سه ماه آینده کلا باشگاه نروید. اگر صبح بیدار شدید و دیدید حالش را ندارید آرایش کنید باز هم ایرادی ندارد. راهکار بعدی این است که در یک مورد سفت و سخت باشید آن هم اینکه آخر هفته را جدی تعطیل نگه دارید. یعنی حتی اگر در روزهای عادی 14 ساعت کار میکنید، اما آخر هفته را پاک نگه دارید و آلوده نکنید.


این بود انشای من:))

تقریباً از 19 سالگی دارم کار میکنم. از هر شغل به شغل بعدی و گاهاً از پروژه به پروژه بعدی این چرخه اتفاقات برای من تکرار می شود. صرفاً هربار سریعتر خودم را وفق میدهم و میدانم چه بر سرم می آید. امیدوارم این نوشته به شما کمک کند. اگر حوصلتان کشید برایم بنویسید. اگر حوصلتان نکشید هم ایرادی ندارد. زمانه سختی شده و باید هم را بیشتر درک کنیم بهرحال!:))

کارفرسودگی شغلیدکتراداروسازیدانشجو
از هر دری سخنی!:))
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید