shiva harati
shiva harati
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

در باشگاه محتوا عرق بریز و حرفه‌ای شو

اولین بار اسم «باشگاه محتوا» را به‌عنوان یک فضای آموزشی خوب در زمینه تولید محتوا، در صحبت‌های محاوره‌ای با یکی از دوستانم شنیدم. نام باشگاه را در گوگل جست‌و‌جو کردم. به نظرم یک فضای آموزشی خوبی آمد. به‌سراغ اینستاگرامش رفتم، فالوش کردم و آن زنگوله خوشگل اینستا را هم فعال کردم تا پست‌ها و استوری‌های باشگاه را حتما ببینم.

یکی از روزهای بهمن ماه، 1401 بود که از استوری‌های اینستاگرام باشگاه، متوجه شدم، دوره جدید ثبت‌نام شروع شده و برای ورود به باشگاه، باید در امتحان ورودی شرکت کنم. یادم هست که اواخر یک روز جمعه‌ی طبق معمول دلگیر بهمن‌ماه، در دقایق آخر زمان ارسال تکلیف امتحان ورودی، شروع به نوشتن یک متن از زندگی شخصی‌ام کردم و درنهایت آن را فرستادم.

چند وقتی که از ارسال مطلبم گذشته‌بود، با من تماس گرفتند و گفتند که در امتحان ورودی قبول شدم و نوبت به مصاحبه تصویری است تا با هم بیشتر آشنا شویم. حقیقتش به قول «مش قاسم» سریال مشهور و جذاب «دایی جان ناپلئون» که می‌گفت:"دروغ چرا؟ تا قبر آآآآآ" کمی ترسیدم و اضطراب به دلم افتاد. اما، با دیدن چهره‌ آرام و دوست‎داشتنی مامان و بابای باشگاه آرام شدم. مصاحبه کوتاه و کامل بود و در زمان کمی پایان یافت. نمی‌دانستم قبول شدم یا نه؟!

درنهایت؛ بعد از فکر کنم چند هفته خبردادند، پذیرفته شدم و به‌عنوان یکی از 12 نفر اصلی برای دریافت بورسیه انتخاب شدم. تعجب کردم و در عین‌حال، بسیار خوشحال شدم.

منتظر شروع کلاس‌ها در فرودین 1402 بودم. یکی دو روز مانده به شروع کلاس، دوباره با حجم زیادی کانال و گروه در تلگرام مواجه شدم که باید پیش از شروع فصل دهم باشگاه محتوا، عضو آن‌ها می‌شدم. دوباره اضطراب و دلشوره به جانم افتاد و به قول معروف در دلم شروع به «رخت شستن» کردند. با خودم می‌گفتم: "نونت کم بود؛ آبت کم بود، دوره شرکت کردنت، چی بود؟!"

تااینکه، کلاس‌ها شروع شد و ما متوجه شدیم که یک مامان و بابا در دل باشگاه غیرورزشی‌مان داریم تا در مسیر همراه و همدل‌مان باشند.

اولش اصلا متوجه نمی‌شدم، چرا ما باید یک راهنما یا منتور در این دوره کوتاه داشته‌باشیم و داستان مامان و بابای ما چیه؟! گیج و سردرگم بودم. اما به‌تدریج که کلاس‌ها، روزهای شنبه و یکشنبه هر هفته ساعت 7 برگزار شد و نوبت به انجام «مشق عشق‌ها» رسید، متوجه شدم، داستان از چه قرار است؟!

راستی، اسم تکالیفی که ما هر هفته باید می‌فرستادیم، «مشق عشق» بود. (سخت، طاقت‌فرسا همراه با بیدارخوابی‌های شبانه برای اتمام‌شان، درست مثل حسی که وقتی ورزش می‌کنی و عرق می‌ریزی؛ اما درنهایت، خوش‌تیپ و خوش‌استایل می‌شی!)

نمی‌توانم بگم راه آسان و بی دغدغه‌ای را شروع کرده‌بودم؛ چون نبود. اما پس از هر چالش که با آن مواجه می‌شدم، بعد از کلی فکر کردن و زیر یک‌خم و دو‌خمش را گرفتن، درنهایت، وقتی به اتمامش می‌رساندم، حس خوبی داشتم و به خودم افتخار می‌کردم.

خلاصه عرق ریختن من در باشگاه محتوا به غیر از هالتر و دمبل به دست گرفتن بود. من در این باشگاه دوماهه، به جزء آموختن مطالب کامل در مورد استراتژی محتوا، خلق محتوای متنی و صوتی به صورت بهتر با تولید محتوا در شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام، لینکدین و توییتر آشنا شدم.

اگر بخواهم صادقانه و بدون تعارف در مورد باشگاه محتوا صحبت کنم، باید بگویم نسبت به دوره‌های قبلی که شرکت کرده‌بودم، این دوره، یک سر‌وگردن از همه‌ بهتر بود. شاهد این ادعا هم دلایلی است که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنم:

1. تدریس متفاوت مربی داریان؛

«آیدین داریان»، مطالب را بسیار خوب و روان به ما آموزش می‌داد؛ به‌طوری‌که، خیلی «شسته‌و‌رفته» متوجه عمق مطلب می‌شدیم.

2. زمان در کلاس‌های مربی داریان، معنایی نداشت؛

برای مربی خوش‌عضله ما، اصلا زمان مطرح نبود و تا مطلب را یاد نمی‌گرفتیم، به‌قول معروف «ول کن قضیه نبود». به‌خاطر همین، کلاس‌های‌مان شاید بیش از 2 ساعت زمان می‌برد، اما اصلا خسته‌کننده نبود. امتحان کنید، خودتان هم متوجه این مسئله می‌شوید.

3. تکلیف داشتیم؛

مشق عشق‌های مختلف داشتیم و خود مشق عشق‌ها به ما کمک می‌کرد تا مطالب را به عنوان «بازاریاب محتوا» بهتر یاد بگیریم.

4. مامان، بابا و راهنما داشتیم؛

همه‌ی ما وقتی با مشکلی مواجه می‌شویم، سراغ مامان و باباهای‌مان می‌رویم. اینجا هم همین قاعده وجود داشت. وقتی مشکلی در درک مفاهیم محتوا داشتیم، به‌سراغ بابا، مربی داریان می‌رفتیم، صبورانه به ما کمک می‌کرد تا هرچیزی که گیج‌مان کرده‌بود را متوجه شویم.

اگر هم چیزی را شک داشت یا نمی‌دانست، بسیار بی‌ادعا و از روی تواضع با ما شروع به جست‌وجوی می‌کرد. از گفتن نمی‌دانم، ترسی نداشت.

مامان «هلیا قوامی»، هم با مهربانی بسیار به ما کمک می‌کرد تا درک بهتری از مفاهیم بازاریابی محتوایی داشته‌باشیم و هر هفته برای‌مان وبینار، کلاس‌های تقویتی اجباری و اختیاری و ... را در کانال تلگرامی بارگذاری می‌کرد تا با مطالعه آن‌ها، بهتر متوجه اصل مطلب شویم.

تازه این پایان داستان نبود، در کنار مامان و بابای دلسوز و مهربان، یک راهنمای صبور هم داشتیم که در مسیر بیشتر کمک‌مان می‌کرد.

5. نظم و دقت در باشگاه حرف اول را می‌زد؛

تقویم محتوایی ما با دقت طراحی شده‌بود و تمامی کلاس‌ها نیز به‌موقع اجرا و به‌اتمام می‌‌رسید و وقت‌مان در طی دوره با این وضعیت اسفناک اینترنت، هرگز تلف نمی‌شد.

دوستانی که من را بیشتر می‌شناسند، می‌دانند که من، یک محتواپیشه سخت‌گیرم که بی‌خود از کسی یا جایی تعریف نمی‌کنم.

جناب داریان، به‌قدری استراتژی محتوا را جذاب و کامل آموزش داد که من پس از سال‌ها تولید محتوای متنی، جرأت پیدا کردم تا اولین سند استراتژی محتوا را برای مجموعه‌ایی که با آن‌ها همکاری می‌کنم، بنویسم و با استقبال بسیارخوبی نیز از سوی مدیرم مواجه شد.

درنهایت، با صداقت تمام، به همه کسانی که می‌خواهند به عنوان یک کارشناس محتوای کاردرست در دنیای دیجیتال مارکتینگ کار کنند، شرکت در این کلاس را پیشنهاد می‌کنم.

آکادمی باشگاه محتوا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید