این ها سوال هایی هستند که برای یافتن جواب آنها باید به سراغ کتاب ها و منابع مبانی هنرهای تجسمی رفت . کتاب هایی مثل مبانی هنرهای تجسمی نوشته آرمین هوفمان، اصول و مبانی هنرهای تجسمی تالیف محمد حسین حلیمی، آشنایی با عناصر و کیفیات بصری در مبانی هنرهای تجسمی نوشته حمید دهدشتی و ...
بهترین و کامل ترین تعریف برای مبانی هنرهای تجسمی یا هنرهای بصری، درک قواعد زبان بصری است که با دانستن راجب این قواعد و درک کامل آنها به قدرت ابداع و تولید آثار هنرهای تجسمی کمک میکنید.
برای درک مبانی هنرهای بصری اول باید هنرهای تجسمی را به طور کامل بشناسیم.
هنرهای تجسمی هنرهایی برمبنای حس بینایی هستند و سه نوع دارد تصویری، انتزاعی و ذهنی که منظور هنرمند، نوع هنر را تعیین می کند. هنرهای تجسمی به دو دسته هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی تقسیم میشوند که هنرهای زیبا شامل نقاشی، خوشنویسی، مجسمهسازی، طراحی محصول، چاپ دستی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، صنایع دستی، ویدئو، فیلمسازی و هنرهای کاربردی شامل طراحی صنعتی، طراحی گرافیک، طراحی مد، طراحی داخلی و هنر تزئینی است. تولید یک اثر هنری بستگی به شناخت شما و درک عناصر هنرهای تجسمی دارد. بدون شناخت و درک اثر شما نمی تواند ارتباط صحیحی با مخاطب خود ایجاد کند، به همین خاطر باید به سراغ مبانی هنرهای تجسمی رفت .
اصلی ترین مبانی هنرهای بصری شناخت عناصر بصری و کیفیات بصری است.
ما به طور ملموس و فیزیکی با عناصر بصری سروکار داریم که شامل 8 عنصر نقطه، خط، سطح، حجم، فرم، بافت، رنگ، تیرگی و روشنی است و اما کیفیات بصری که حاصل تجربه و ممارست هنرمند در تولید آثارش هست، که شامل تعادل، تناسب، هماهنگی و ریتم میباشد.
قبل از شروع شرح عناصر بصری باید به دو موضوع دیدن و کادر بپردازیم
به طور کلی دیدن یک عمل طبیعی در برابر انعکاس نور به چشم است اما در دیدگاه هنرمندان دیدن عملی فراتراز از یک امر طبیعی ست هنرمند علاوه بر دیدن به روابط و تناسب اشیا نیز دقت میکند و باعث میشود همین دقت در آثار او جلوه گر شود.
به طور کلی کادر همان محدوده ای است که هنرمند برای ارائه و اجرای اثر خود انتخاب میکند، کادر میتواند در ابعاد و اشکال مختلفی داشته باشد بزرگ ترین خاصیت کادر انرژی های بصر بیرون از کادر که میخواهند به درون کادر نفوذ کند را کنترل میکند.
منظور از نقطه تیرگی یا روشنی، اندازه و در بعضی موارد جرم است در گفته ای ساده تر اولین تماس ابزار اثر گذار بر سطح را نقطه میگویند که با توجه به موقعیت های مختلف آن در کادر معانی مختلفی ایجاد میکند.
این عنصر در زندگی روزمره ما جایگاه چشمگیری و مهمی دارد مثل خطوط آجرها، تیرهای برق، شخم زمین های کشاورزی و … منظور از خط نشان دادن حرکتی ممتد بر سطح است. خطوط تجسمی بر اساس جهت حرکت به 4 دسته تقسیم میشوند: خطوط عمودی، خطوط افقی، خطوط مایل و خطوط منحنی
شکلی با 2 بعد طول و عرض را سطح میگویند که در طبیعت این سطوح اشکال متنوعی به خود گرفته اند و سطح ها از شکل های دایره مربع و مثلث و یا ترکیبی از اینها تشکیل میشوند که هر کدام از آنها معانی مختلفی ایجاد میکنند مثل دایره با خاصیت چرخش و حرکت مداوم یا مربع با خاصیت استحکام و سکون و…
به اجسامی دارای 3 بعد طول عرض و ارتفاع حجم گفته میشود و کره، مکعب و هرم از احجام پایه هستند. چرا احجام پایه ؟ چون در طبیعت تمامی احجام از ترکیب و تغییر این حجم ها به وجود آمده اند.
شکل یا فرم در هنرهای تجسمی تعابیر متعددی دارد در دید کلی فرم به سطح دو بعدی و هم به حجم و هم به نمایش تصویری شکل ها و حجم ها گفته می شود.
سطح هر شئ و هر شکلی دارای یک خصوصیت است با بافت آن را میتوان تشخیص داد بافت ها دارای دو نوع تصویری و ترسیمی هستند که بافت تصویری از شبیه ساز اشکال و اشیا به وجود می آید و بافت ترسیمی از تراکم و تکرار خطوط در ترکیب های متنوع .
با صحبت از رنگ 3 رنگ اصلی قرمز، زرد و آبی در ذهن ما نقش میبندد رنگ به عنوان عنصری تجسمی برای توصیف اثر و به عنوان عنصری نمادین برای رساندن معانی عمیق و درونی اثر و به عنوان عنصری برای نمایش ارزشی اثر است.
تمامی این توضیحات تنها چکیده ای از این مفاهیم گسترده هستند. در تلاش برای جمع آوری اطلاعات درباره کیفیات بصری و ارائه آنها به شما دوستان عزیز هستم.