من از آن دست آدمهایی هستم که وقتی اکثریت قریب به اتفاق درباره چیزی حرف میزنند، سکوت میکنم. وقتی اکثریت قریب به اتفاق یک کتاب را میخوانند به سراغ آن کتاب نمیروم. وقتی اکثریت قریب به اتفاق به یک کافه میروند و... سکوت میکنم، نگاه میکنم و کنار مینشینم.
برای همین است که بعد ؟شش سال، دو سه روزی است دیدن سریال خانه پوشالی را آغاز کردهام. تا به حال 11 قسمتش را دیدم و دیدنش برایم بسیار جذاب است. میتواند پازل پراکنده تصوراتم از بازی سیاست با مردم را کمی سر و سامان دهد. باید نقش زویی که یک روزنامهنگار ِخواهان دیده شدن است برایم جذاب باشد. اما بیش از زویی، نقش کلر، همسر فرانک آندروود برایم جذاب است.
احتمالا حالا که دربارهاش مینویسم، سریال و ریزه کاریهایش از ذهن شما رفته است. من هم قصد نقد این سریال را ندارم. پیش از این، زمانی که دیدنش همهگیر شده بود حتما دربارهاش بسیار شنیدید و خواندید و حتی شاید خودتان هم سریال را دیده باشید.
فقط خواستم بگویم من از آن دست آدمهایی هستم که وقتی اکثریت قریب به اتفاق...