کابوک: آشیانه مرغان، لانه، زنبیل مانندی که در خانه آویزند تا کبوتران در آن تخم گذارند.
*فرهنگ فارسی معین
تغییر؛ این همان چیزی است که به آن نیازمندیم. فرو رفتن در یک وضعیت و راکد ماندن، زندگی را بدون ِ اینکه بمیریم از ما میگیرد. این همان عقیدهای است که باعث میشود اسیر روزمره شدن، غمگین و خستهام کند. برای همین است که در طول عمر کار روزنامهنگاریام وارد حوزههای مختلف و بی ربطی نسبت به هم شدم: حقوق بشر، حقوق کودک، فرهنگ، اقتصاد و فناوری اطلاعات. برای همین است که هرگز نتوانستهام طولانی مدت رمان بخوانم. یا دکور خانه هیچوقت بیش از دو ماه دوام ندارد و حتی اگر شده یک تغییر کوچک در آن به وجود میآورم. برای همین است که هر از گاهی سکوت میکنم، دور میشوم و از دور نوشتهها، کارها و رفتارم را تماشا میکنم و باز برمیگردم. و لابد برای همین است که بعد از بیست و یک سال روزنامهنگاری، نقاشی را به آن ترجیح دادهام و ماجرا اینطور شده: اول نقاشی بعد روزنامهنگاری. که البته هر دوی اینها بعد از خانوادهام قرار گرفتهاند.
حالا برگشتهام به وبلاگنویسی؛ درباره زندگی، نقاشی و روزنامهنگاری. بعد از بیش از یک دهه وبلاگنویسی، بعد از سه چهار سال سکوت، گمانم دوباره وقت نوشتن باشد. بعد از تمام پرهیزها و محتاط بودنهای این چند سال اخیر در حضور در رسانههای اجتماعی، بعد از کشمکش درونیام که آیا باید فقط یک بعد ِ خویش را نشان بدهم و آن باید همان شخصیت رسمی و حرفهام باشد یا خیر، بعد از هراس از ابراز عقیده شخصی و گفتن از نقطه ضعفها و اشتباه کردن به خاطر قضاوتهای عمومی... حالا اینجا هستم تا دوباره وبلاگنویس باشم؛ فارغ از تمام کشمکشها، قضاوتها، هراسها، تردیدها... . نه برای اینکه جواب سوالاتم را پیدا کردهام و تصمیمات سختی گرفتهام و مرز گذاشتهام و نمیترسم. اینجا هستم فقط چون میخواهم خودم باشم. این همان چیزی است که انتظار دارم دخترم هم انجام دهد: خودش باشد از آنچه که هست نترسد و تلاش کند بهترین چیزی باشد که میتواند.