ایدهها: بازسازی فرد از طریق مولکول و اتم
تقریبا همه معتقدیم که موجودات زنده از سلول و حتی سلولها از مولکول و اتم و زیرذرهها تشکیل شدن. تلاشهای بسیاری صورت گرفته که بتونیم موجود زنده رو از طریق تکثیر سلولها ترمیم و بازسازی کنیم (رجوع کنید به جستجوگرها با کلیدواژههایی نظیر "کلونی"، "دالی"، "سلول بنیادی"، "سلول چند توان") اما شاید به واقع ما داریم مسیر و کار رو برای خودمون سختتر میکنیم. همونطور که ساخت یک اندام از سلول بنیادی راحتتر از ساخت یک اندام از سلول تمایز یافتهاش هست شاید ساخت یک آدم از مولکولها و اتمهاش راحتتر از ساخت آدم از سلولها باشه.
چندتا مسئله اما ذهنم رو درگیر میکنه:
- ما جایگشت مولکولها و اتمها رو نمیتونیم به طور دقیق تخمین بزنیم. گرچه البته خب لایههای اتمی وجود دارند و میتونیم با احتمال بیشتری بدونیم که کجان اما به واقع موجودیتشون به اندازه سلول ایستا و مانا نیست. (گرچه خود سلول ایستا نیست بلکه پویاست ولی در عین حال در مد steady state یا حالت پایداره)
- آیا مثل مراحل ساخت پروتئین از DNA در سلول یک سری مراحل post-transcription و post-translation داریم که اونها باعث تمایز در این میشن که این اتم بیاد و ماهیت من رو بسازه و نه تو رو ... یا نه تمام حالات ممکنه بلکه نوعی انتخاب یا تصادفِ بیرونی به این حالتِ بود منجر میشه(به عبارتی آیا اتمها به ذات موجوداتی هوشمند هستند که هوش و ماهیت و هویت ما از اونها و نحوه چیدمانشون نشات میگیره و یا نه اتمها به صورت تصادفی تصمیم میگیرند که به شکل من در بیایند؟ و اگر به صورت تصادفی است پس چرا تصمیم میگیرند به این حالت بیایند و پایدار بمانند، در صورتی که می توانستند در بسیاری حالات دیگر حضور داشته باشند؟ آیا حالات پایدار دیگری وجود دارد؟ به عبارتی آیا ممکن است اتمهای من روزی تصمیم بگیرند از شکل و مدل روانی، جسمی کنونی من به حالت دیگری که اتفاقا آن هم پایدار است دربیایند؟ مثلا گالیله شوند؟ و سوال دیگر هم این که آیا به واقع مدل جسمی روانی کنونی من پایدار است و یا من چون در مقیاس با اتم بسیار بزرگ هستم حرکات ریز اتم را نمیبینم وگرنه نقاط زمانیای وجود دارند که اگر در آنها لحظهای توقف ایجاد شود من تغییر کنم یا فراتر: من از هم فروبپاشم!؟ آیا من واقعا از نظر جسمی یک حالت پایدار هستم و یا یک حالت "به ظاهر" پایدار از دید خودم)
- به ذهنم اومد یک آزمایش طراحی کنم که در اون مغز و قلب و اندامهای یک سری جسد رو در سنین مختلف بررسی کنم تا از نظر سلولی و همچنین مولکولی اون ها رو بشناسم. هنوز نمی دونم چطور از زمینه سلول و ژنتیک به بخش مولکول و اتم پل بزنم اما می دونم که امکان پذیره. جزئیات آزمایش رو کم کم بیشتر می کنم اما تا الان چیزهایی که به ذهنم رسیده ایناست: چند گروه مختلف نیاز دارم. ترجیحا هر گروه حداقل از سه نسل مختلف فامیل باشند (دارای برخی ویژگیهای ژنتیک مشترک) از بازماندگانشون درباره روان و اخلاقیاتشون توامان با وضعیت جسمانیشون بپرسم. به عبارتی پرسشنامهای تعیین کنم که مشخص کنه این فرد مرده از نظر روانی و جسمی در چه وضعیتی بوده (چقدر باهوش/مهربان/خسیس/افسرده/ ... توامان با ویژگیهای جسمی | اسپویل: یه باگ اینه که بشر بعد از مرگش محبوبتر میشه و ممکنه به صورت مصنوعی یه سری صفات تحریف/زیاد و کم بشه | اسپویل بعدی: یه باگ دیگه اینه حافظه آدم محدود و پر از خطاست و پس ممکنه بازماندگان دقیقا یادشون نیاد فرد چطوری و با چه رفتاری بوده. | *شاید بهتر باشه به جای رتروسپکتیو، پروسپکتیو برم جلو و در قدم اول آدمهایی رو برای مطالعه کوهورت آینده نگر جمع کنم که اولا رضایت داشته باشن جسدشون مورد بررسی قرار بگیره و ثانیا بخوان و بذارن قشنگ تا درونیترین حالاتشون رو بررسی کنم قبل از مرگشون) و بعد در طی یک سری آزمایش از دیدن سلولها با میکروسکوپ برسم به دیدنِ کم کمِ به مولکول و اتم {نکته: درسته که ما میکروسکوپی برای مولکول و اتم نداریم. اما کار من با تخمین جایی که ممکنه باشن هم در درجه اول راه میفته. یعنی اولِ کار لزوما لازم نیست بدونم مولکول و اتم دقیقا چین یا کجان یا اینا، همین که جایگشت نسبیش رو بدونم میتونم بین نسل ها و آدم ها بسنجمشون و ببینم آیا واقعا جایگشت اتمها و مولکولها در مثلا این که من چقدر مهربون باشم یا چقدر قد بلند باشم تاثیر داره؟ (اسپویل: دومی رو انتظار دارم که باشه! اما اولی رو؟! نمی دونم اما اگه واقعا هویت فرد تحت تاثیر جایگشت اتم ها و مولکول ها باشه اون وقت یه غوغایی میشه!! اونوقت اگه من بتونم دقیقا مولکول و اتم های پراکنده رو دقیقا با همون جایگشتی که لازمه کنار هم بذارم میتونم یک آدم بسازم و نه فقط جسمش رو بلکه روانش رو بسازم.)}
- تمام اینا میتونه به عنوان سلاح استفاده بشه و بشر واقعا هنوز شعور اینو نداره که همنوعش رو به فنا نده پس فکر نمی کنم لااقل به نسل من برسه که بتونیم اینها در کمال صلح ازشون استفاده کنیم (حتی با فرض این که تمام آزمایشات رو بتونم انجام بدم/بدیم) اما امیدوارم لااقل بتونم مقداری از آزمایشات مرتبط باهاش رو انجام بدم.
- همین الان به ذهنم رسید که سوال دیگهای هم دارم: آیا اتمها ویرایش پذیره حضور و جایگاهشون (به عبارتی آیا وقتی من تصمیم میگیرم برنامه بنویسم و کم کم خودم رو به برنامه داشتن پایبند میکنم آیا جایگشت اتمیم تغییری میکنه)؟ یا نه اتمها در همه حالات هستند اما به واسطه انتخاب من برای برنامه داشتن یک روند چرخش اتمی دیگر بیشتر فعال میشه؟ {شاید بپرسید تفاوتش چیه؟ باید بگم توی حالت اول من از ابتدای تولدم برنامه ریز و منظم نبوده جایگشت اتمهام و ماهیتِ حضور اتم هام. بلکه بعد از تصمیم برای برنامه ریختن، اتمهام تغییر جایگشت دادن و خصوصیت نظم رو تازه آغاز کردن. اما در حالت دوم من از ابتدا همه چیز بودم :)) یعنی اتمهای من و جایگشتِ حضورشون همه حالت ها رو در حال گردش هستن از ابتدا؛ اما این من هستم که انتخاب میکنم کدوم حالت پایدار باشه. به عبارتی من از ابتدا تاکنون منظم بودم، بی نظم بودم، جامد بودم، مایع بودم، دختر بودم، پسر بودم، میز بودم، صندلی بودم،خطرناک بودم، بیآزار بودم، اما این اتم ها الان در این جایگاهِ آدمِ بیآزارِ بینظمِ کنونی هستند و من میتوانم با اراده خودم اونها رو به جایگشت دیگری ببرم. شاید حتی بتونم میز بشم! یا گلدان! یا هر چی! ... و تازه اینجا سوال دیگهای پیش میاد! اگه اتمها امکان دارند با جایگشت و حضور و عدم حضور و سرعت چرخش و همهچیشون، ماهیت و وجود من رو تغییر بدن اصلا چطور اولین بار از بین هزاران نوعِ بودنِ اونها "من" انتخاب شده؟ یعنی میتونستن میز رو شکل بدن یا صندلی یا حتی یه آدم دیگه مثلا فردوسی؟! چی باعث شده که اون ها من رو بسازن؟}
کم کم اگه مورد دیگهای به ذهنم اومد میگم... خوشحال میشم اگه مقاله یا فکری در این مورد بود بگید! خودم هم به مرور ضمیمه میکنم.
بای تا های