احسان شعاریان
احسان شعاریان
خواندن ۴ دقیقه·۱۱ روز پیش

سوءهاضمه آگاهی

در مورد پدیده‌ای صحبت می‌کنم که تقریبا همه ما درگیر آن شده‌ایم. مواجهه با اطلاعاتی بسیار زیاد و متنوع، در زمانی بسیار کوتاه و با سرعت بالا، که ذهن یا هر بخشی از ما که وظیفه پردازش و درک آن اطلاعات را دارد، فرصت کافی برای این کار پیدا نمی‌کند. اگر چه فکر می‌کند که به طور کامل آن‌ها را درک کرده است، ولی در مواجهه با مسائل و رویارویی با شرایط واقعی زندگی، متوجه می‌شود که آنچه آموخته است، اگرچه درست به نظر می‌رسید، اگر چه جالب بود، اگر چه حرفِ افراد بسیار مهمی بود، ولی برای او کار نمی‌کند. من این وضعیت را «سوءهاضمه آگاهی» نامگذاری کرده‌ام. یعنی اطلاعات زیادی دریافت کرده‌ای ولی آن‌ها را زندگی نکرده‌ای. حتی به درستی پردازش نکرده‌ای تا جزئی از تجربه زیسته تو شوند تا جهان را از دریچه آگاهانه‌تری ببینی. تا اینکه بفهمی چرا آن آدم‌های مهم واقعا چرا آن حرف‌ها را گفته‌اند! و تنها به مرور سطحی افکار دیگران پرداخته‌ای و در سطح سفت و ضخیم ذهن تو، هیچ آگاهی نویی نفوذ نکرده است.

حال چه کنیم؟

ذهن ما به شدت علاقمند به دریافت راهکارهای ساده و عملیاتی است و اغلب با بیان این جمله که «حالا میگی من چیکار کنم؟» به دنبال شفاف کردن شرایط مبهمی است که پیش روی خود احساس می‌کند. اما در این مورد، تا آنجا که تا به اکنون دریافته‌ام، راهکار مشخصی که برای همه کار بکند نیست. یعنی شاید روش‌هایی باشد، ولی روشی که ممکن است گاهی برای من کارساز باشد، برای فرد دیگری لزوما موثر نیست. بخشی از این مسئله، به عجله ما انسان‌ها، به ویژه انسان‌های نسل حاضر که به سرعت وابسته شده‌ایم مربوط می‌شود. ما انتظار داریم با همان سرعتی که گوگل یا چت جی پی تی برای ما پاسخ سوالاتمان را پیدا می‌کند، آنها را درک نیز بکنیم. اما درک پاسخ برخی سوال‌ها گاه به سال‌ها زمان نیاز دارد. گاه در مسیر سفر زندگی و رویارویی با تجارب زیسته در زندگی، ما قادر به درک برخی چیزها می‌شویم که عجله برای درک زودتر آنها، باز منجر به سوءهاضمه آگاهی می‌شود! لازم است که در این مورد، ما کمی آهسته و صبورانه قدم برداریم. لازم است تا میان صفحات یک کتاب قطور، با حوصله و در زمان کافی به اندیشه بپردازیم تا حرفی که نویسنده سعی داشته به ما بزند را به خوبی درک کنیم. شاید لازم است بعد از مواجهه با یک آگاهی نو، دقایقی در خلوت خود قدم بزنیم و تفکر کنیم. در جستجوی تجربیات شخصی مشابه خود با آن آگاهی، الگوهای شبیه را پیدا کنیم و از روی آن، روند را درک کنیم و موضوع را برای خود، تا حدی قابل درک کنیم. دانش، سطحی از آگاهی است که به ما قدرت پیش بینی می‌دهد. اگر کسانی می‌توانند روند بازارهای مالی را به خوبی پیش‌بینی کنند، یعنی دارای دانشی در آن حوزه هستند. اگر یک پزشک، از دیدن نشانه‌ها، قادر به تشخیص یک بیماری و تجویز درمان مناسب آن است، یعنی دارای دانشی در آن زمینه است و تصور اینکه دانش، ماهیتی است که به سادگی و سرعت قابل حصول است، معمولا تصور ساده‌انگارانه‌ای است.

برای ما، انسان‌های هزاره سوم که حوصله کافی برای اندیشه و تعمق در آگاهی را از دست داده‌ایم، هر لحظه فست‌فودهای آگاهی در شبکه‌های اجتماعی ساخته و منتشر می‌شوند. آموزه‌های فشرده و کوتاه مدت که در قالب یک محتوای ویدئویی یا نوشتاری یا صوتی، خلاصه‌ای از یک یا چند کتاب، یا چندین مقاله یا تجربه زیسته یک انسان خردمند که در قالب خاطره یا درس آموخته منتشر می‌شود، که اگرچه محتوای ارزشمندی در برخی از آن‌ها وجود دارد، ولی تصور اینکه به همان سرعت که دیده و شنیده می‌شوند، درک نیز می‌شوند، باز هم تصور ساده‌انگارانه‌ای است.

ما معمولاً قادر به درک تمام این آگاهی در مدت زمان کوتاه نیستیم. خیلی وقت‌ها، حتی سازنده محتوا، خود نیز تمام آنچه را که آموزش می‌دهد به درستی درک نکرده است! ما نیز بخش کوچکی از آن را می‌فهمیم و بخش بزرگتری را فقط می‌شناسیم، یعنی برایمان آشنا به نظر می‌رسد ولی شناخت ما دارای عمق نیست و ما هوشیار این حقیقت نیستیم که مشابه اقیانوس‌ها که در هر عمق خود دارای شگفتی‌های خاص خود هستند، آگاهی نیز لایه لایه و پر از جنبه‌های گوناگونی است که سطحی نگری بر آن، جز توهم دانایی و شناختی کلی از پدیده‌ها، چیز عاید ما نخواهد کرد.

آگاهیمطالعهآهستگیدانش
شاعر، ترانه‌سرا، نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید