رامشتاین ، گروه اینداستریال متال (یا در واقع بهتر است بگوییم سبک "نویه دویچه هرته" نه اینداستریال ، که ترجمه آن به انگلیسی میشود new German hardness) یکی از بزرگترین و مشهورترین پروژه هایی موسیقی در جهان است که در آلمان به وجود آمد ، در این نوشته به بررسی آهنگ رز قرمز یا "Rosenrot" میپردازیم .
لینک در یوتیوب :
در ابتدا بگم که ترانه این آهنگ بر اساس یکی از اشعار "گوته" است ، در این ترانه به "دختری" اشاره شده که از معشوقهی خود تقاضای یک گلِ "رز قرمز" میکند . حال به معنی و ترجمه آهنگ به همراه تفسیر و نمادشناسی آن میپردازیم :
Sah ein Mädchen ein Röslein stehen
Blühte dort in lichten Höhen
دختری رز قرمزی را که در ارتفاعات شکوفه زده بود ، دید
Sprach sie ihren Liebsten an
ob er es ihr steigen kann
او از معشوقه خود خواست تا اگر میتواند آنرا برای او بیاورد
Sie will es und so ist es fein
So war es und so wird es immer sein
او آنرا (رز) میخواست ، گویی که همیشه این طور بوده است
Sie will es und so ist es Brauch
Was sie will bekommt sie auch
اون آنرا میخواست و گویی این رسمی است که همیشه آنچه او میخواهد باید بدستش برسد
Tiefe Brunnen muss man graben
wenn man klares Wasser will
اگر تو آب گوارا را میخواهی باید یک چاه عمیق حفر کنی
Rosenrot oh Rosenrot
Tiefe Wasser sind nicht still
ای گل سرخ ! آبی که در زیر زمین است هنوز جاری نشده (هنوز این گل بدست دختر نرسیده)
Der Jüngling steigt den Berg mit Qual
Die Aussicht ist ihm sehr egal
و پسر درحالی که به عواقب کار فکر نمیکرد از ارتفاعات بالا رفت
Hat das Röslein nur im Sinn
Bringt es seiner Liebsten hin
و تنها به رز قرمز فکر میکرد که آنرا برای دختر ببرد
و در قسمت میانی ترانه :
An seinen Stiefeln bricht ein Stein
Will nicht mehr am Felsen sein
تکه سنگی در چکمه او رفت و او از شدت درد دیگر نمیخواست به راه ادامه دهد
Und ein Schrei tut jedem kund
Beide fallen in den Grund
و فریاد میزد تا اینکه هر دو به زمین افتادند
ابتدا به بررسی نماد های موجود در شعر میپردازیم :
دختر : در این ترانه دختر میتواند نماد یک شخص حیله گر ، شیطان ، وسوسه و طمعِ انسان باشد
رز قرمز : هدفی که طمع در ذهن ما میسازد
پسر : انسانی که دچار طمع شده است
همان گونه که ملاحظه میکنیم میتوانیم این طور تفسیر کنیم : "انسان در مسیر زندگی خود دچار هوا و هوس های نفسانی میشود ، او در راه رسیدن به این مسائل ، سختی میکشد (بالا رفتن از کوه) اما در نهایت اظهار ندامت میکند (رفتن تکه سنگ در کفش) و متوجه اشتباه خود میشود .
آنچه میتوان نتیجه گیری کرد این است کهانسان در زندگی خودِ بنده طمع میشود ، این طمع او را به کاری وا میدارد که خود دور از اخلاقیات میپنداشته (همان طور که روحانی میداند قتل عملی اشتباه است اما در راه رسیدن به مقصود آنرا انجام میدهد) .