آرامش در حرکت است
در احترام
در گفتگو
در شنیدن و گذار از خودخواهی.
در سرانگشتانت
که عاشقانه بر پوستم
مسیرِ رگ های مرا
دنبال می کنند
و در آن جایِ نامعلوم
که از درون می شناسمش-
هنگامی که به اشک می نشینند
چشم هایت از خنده ،
در یافتن و بازیافتنت.
سوگند به خاطره
که از راهی باستانی
خود را از ذهن
به قلب می رساند؛
و ترمیمِ آگاهی ام
نسبت به تمام چیزهای عزیز
که در تردد زمان
از وضوح می افتند...
سوگند به بوسه
که انسانی ترین مکالمه است؛
در آغوشِ سلام
و خداحافظی
که ذخیره ام میکنی ،
برای روزهایی که نیستم.
چه آرامش بخش گریه ام می گیرد
وقتی که نام نمی پذیرم و بی نهایت تنهایم
مرا به نام می خوانی
و قادر به گفتنِ
شیرین ترین " کوفت "ِ جهانی.
شجاع حیدری
مَنی حال حَرابِنت دَلالَه / انتشارات سمت روشن کلمه 1402