در نوجوانی
به بُزهایِ نَرِ گله حسادت می ورزیدم
و بزرگتر که شدم
به پورن اِستارها؛
نه در مدرسه
و نه دانشگاه
نه در اینترنت
و نه تلوزیون
کسی به ما نیاموخت
که چگونه با حفظِ انسانیتمان
مرد باشیم.
کسی به ما نیاموخت
که زنان حق دارند خلوت بکنند
و آنکه در سکوتِ شبانه یِ خیابان قدم می زند
فاحشه نیست.
و دختری که بر نیمکتِ پارک
تنها نشسته ،
موجودیست متفکر
نه یک عضوِ جنسی.
کسی به ما نیاموخت
که بخشندگی زن ها
و دلتنگیِ دیوانه وارشان در عشق
نشانه ی ضعف نیست -
بلکه آدمی
وقتی که صادقانه دوست بدارد
دلبسته می شود.
فکرش را که بکنی
سخت غم انگیز است؛
مردان بسیاری
افتخارشان این باشد
که " مُخ زده اند " -
یعنی :
وقتی آنان به دروغ گفته اند :
" دوستت دارم "
زنان ، باورشان داشته اند.
شجاع حیدری
از کتاب مَنی حال حَرابِنت دَلالَه /انتشارات سمت روشن کلمه 1402