Shoja
Shoja
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

اشعار شجاع حیدری

در نوجوانی

به بُزهایِ نَرِ گله حسادت می ورزیدم

و بزرگتر که شدم

به پورن اِستارها؛

نه در مدرسه

و نه دانشگاه

نه در اینترنت

و نه تلوزیون

کسی به ما نیاموخت

که چگونه با حفظِ انسانیتمان

مرد باشیم.

کسی به ما نیاموخت

که زنان حق دارند خلوت بکنند

و آنکه در سکوتِ شبانه یِ خیابان قدم می زند

فاحشه نیست.

و دختری که بر نیمکتِ پارک

تنها نشسته ،

موجودیست متفکر

نه یک عضوِ جنسی.

کسی به ما نیاموخت

که بخشندگی زن ها

و دلتنگیِ دیوانه وارشان در عشق

نشانه ی ضعف نیست -

بلکه آدمی

وقتی که صادقانه دوست بدارد

دلبسته می شود.

فکرش را که بکنی

سخت غم انگیز است؛

مردان بسیاری

افتخارشان این باشد

که " مُخ زده اند " -

یعنی :

وقتی آنان به دروغ گفته اند :

" دوستت دارم "

زنان ، باورشان داشته اند.

شجاع حیدری

از کتاب مَنی حال حَرابِنت دَلالَه /انتشارات سمت روشن کلمه 1402

شجاع حیدری شاعر منوجانشعر امروزخرد جنسیخودآگاهیخشونت جنسی
شاعر نویسنده فعال مدنی بلوچ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید