امروز چند دقیقه در گروه «گفتگو جوانان» باشگاه کتابخوانی «ازتا» درباره انتخاب رشته و درآمد صحبت کردیم.
من چند لحظه خارج از جلسه بودم دقیقا بحث رو متوجه نشدم، اما به نظر خودم محوریت «یافتن علاقه» بود.
خواستم الان بعضی نکات که به نظرم میرسه بنویسم:
- زمانی که درباره درآمد صحبت میکردیم، خیلی دوست داشتم توضیح بدم که درآمد هر شخص بیشتر از اینکه به رشته تخصصیش مربوط باشه(بماند که صرف یک مدرک دانشگاهی به معنی تخصصی نیست)، به مهارت های شخصی و نوع نگاهش مربوطه.
این جمله کلیشه ای رو خیلی شنیدم که « فقط مهمه به کارت علاقه داشته باشی ». قبلا درست درکش نمیکردم ولی الان دائما دارم بیشتر میفهممش و بهش اعتقاد پیدا میکنم. چون نمونه های خیلی زیادی از کسانی میبینم که میتونند درآمد خیلی بهتری داشته باشند( و بهش نیاز هم دارند) اما انگیزه و تمایلی به کارشون ندارند، صرفا سر کار میرند تا داخل خونه نباشند، معاشاتشون بگذره و جامعه هم بهشون گیر نده و اصلا دنبال زندگی بهتر نیستند. نتیجه اینه که خیلی شغل و تخصصه مهم نیست، مهم علاقه، تمایل و ذهن باز داشتنه.
(برای تاکید، مثال دندانپزشک هایی که درآمد کم و زندگی بدی دارند میتونه گویا باشه. تخصص این شخص عالیه، ولی آدم کسب درآمد و زندگی ساختن نیست).
- توی بحث انتخاب رشته هم میتونم بگم ما توی عصر اطلاعات و تکنولوژی زندگی میکنیم. الان یکی از جریان های عمده ی جامعه ما، تمایل و نیاز برای استفاده بیشتر از تکنولوژی در کار هاست(همه میخواهند یجوری با کامپیوتر و اینترنت درآمدشون رو بهتر کنند). در نتیجه شما هر تخصصی که داشته باشید، اگر در کنارش اطلاعات فنی و دانشتون رو راجع به تکنولوژی و یا کامپیوتر افزایش بدید، قطعا فرصت های عالی ای برای کسب درآمد خواهید داشت.
میتونید هنرمندی باشید که مهارت های فنی خوبی داره، یا اینکه مهندسی باشید که در هنر سررشته و فعالت داره، هر دو این حالت ها پولسازند، چون شمارو مجری وصل کردن هنر به تکنولوژی میکنه.
پس نتیجه میگیریم مسئله مهارت نیست. شما اگر مکمل درستی برای رشتتون داشته باشید، به درآمد میرسید.
- مورد مهم دیگه اعتماد به نفسه. به جرعت میتونم بگم اعتماد به نفس سالم و در واقع عزت نفس، تعیین کننه همه چیزه. شما یک «آگهی پخش کنِ بدون سواد خواندن و نوشتن» باشید، اما عزت نفستون رو پیدا و ازش محافظت کنید، راه براتون باز میشه.
- انتخاب کردن رشته مورد علاقه ساده یا راحت نیست(هستند کسانی که ۳۵ سالشونه ولی هنوز نمیدونند چی دوست دارند یا چی میخواهند)، چون موانع ذهنی و محیطی زیادی داره. مثل قضاوت های رایج، «فقط دکترا محترمند»، «فقط هنرمندا احساس دارند»، «دانشگاه نری احمقی»، « دانشگاه بری احمق تری» و ... موارد مشابه این حرف ها، انتخاب مارو ناعادلانه و نادرست قضاوت میکنند. یا فشار خانواده، مثل کسایی که داخل یه خانواده فقیر بزرگ شدند و هدف گذاری های بزرگ، سوژه قضاوت و تحقیر اطرافیان قرارشون میده. یا شخصی از خانواده ای آکادمیک، که نمیتونه اعلام کنه به هنر علاقه داره، خانوادش هنر رو تخصص و کار حساب نمیکنند.
به همین خاطر، به نظرم یکی از دستاورد های کلیدی جوان و جوانی، شناخت و حذف کردن تاثیرات نادرستیه که محیط روی شخص گذاشته. انتخاب رشته ی درست، نیازمند اینه که شخص آزادی کافی رو داشته باشه و برای خودش محترم باشه(قاعدتا احترام به خود، یکم به احترام اطرافیان نیاز داره).
- یک نکته موثر در انتخاب، اهداف بلند مدته. اگر اهدافی دارید پیشنهاد میکنم حتما روی کاغذ لیستشون کنید و بعد حساب و کتاب کنید. به عنوان مثال اگه قصد مهاجرت تا قبل از ۲۵ سالگی رو داشته باشید،قطعا روی انتخابتون تاثیر قابل توجهی خواهد داشت.
و نکتش اینه که هر چیزی هزینه خودشو داره، شما نمیتونید یه رشته ای رو برید که هم بهش علاقمند باشید، هم درآمدش از روز اول خوب باشه، هم مهاجرت کردن باهاش آسون باشه و ...
خیلی از این معیار ها، کار سخت و فکر هوشیار و اگاه میطلبند.