علی از بچگی عاشق تابستان بود. گرمای آفتاب، خیابانهای داغ و لحظهای که بعد از بازی، یک لیوان یخ در بهشت خنک دستش میگرفت و جرعهجرعه مینوشید. همان حس ناب باعث شد وقتی بزرگ شد، به فکر راهاندازی یک بستنی و آبمیوهفروشی بیفتد.
یک مغازه دنج در قم، خیابان هفت تیر، بین کوچه ۷۰ و ۷۲ پیدا کرد و با شوق و ذوق، کسبوکارش را راه انداخت. اما خیلی زود متوجه شد که بدون تجهیزات حرفهای، نمیتواند کیفیتی را که در ذهن داشت، ارائه دهد. شربتهایش خنک نبودند و یخ در بهشتها زود آب میشدند. مشتریها میآمدند، اما دوباره برنمیگشتند.
ناامید شده بود که یکی از همکارانش گفت:
— چرا یه سر به بازرگانی برفین نمیزنی؟ دستگاههای یخ در بهشت و شربت سردکن عالی دارن. تازه، لازم نیست همه پول رو نقد بدی، میتونی چکی یا اقساطی بخری.
علی همان روز به بازرگانی برفین رفت. تنوع دستگاهها و قیمتهای مناسبش او را شگفتزده کرد. فروشنده لبخند زد و گفت:
— با این دستگاهها، کیفیت کارت چند برابر میشه. مطمئن باش مشتریهات دیگه جایی غیر از مغازه تو نمیرن.
علی با خیال راحت دستگاهها را سفارش داد. چند روز بعد، وقتی اولین یخ در بهشتهای خنک و خوشطعمش را سرو کرد، دید که مشتریها با لبخند میخورند و دوستانشان را هم با خود میآورند.
تابستان هنوز هم داغ بود، اما حالا علی خیالش راحت بود؛ چون میدانست که دیگر هیچچیزی نمیتواند جلوی موفقیتش را بگیرد.