Sushiyant
Sushiyant
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

موسی کو تقی؟

داستانک
داستانک

موسی: پیری خجالت نمی‌کشه. همچین دنبال ماشین میدوه انگار اینا نعش کشن اومدن دنبال مرده .

تقی: بنده خدا اون هم دنبال یک لقمه نون. چکار کنه؟ بره گدایی

موسی: بره بمیره. آدم باید تا جوونه کار کنه وقتی پیر شد راحت باشه.

2. این بنده خدا هم لابد داستانی داره. ها! از دلخوشیش نیست تو این گرما میاد سرگذر

موسی: بیخود میاد. حتما معتاده. میاد اینجا شلوغ میکنه. نگاه نگاه، یارو داره رد میشه این میره جلو خودشو نشون بده. پیزوری، خوب یارو کارگرم بخواد این فراریش میده

2. معتاد نیست. اگه به معتادی باشه که تو خودت بدتری. بعدشم این بنده خدا کارش با من و تو فرق داره. ها! میگفتن گچ کاره.

موسی: پس باید بره قسمت اوستاها. ولی فکر نکنم این با این کمر خم بتونه جایی رو گچ کنه. مگه هم یکی بخواد رو زمین رو سفید کنه. خخخ

2. ول کن بنده خدا رو. نگاه اون مرده گمونم کارگر بخواد بلند شو بریم جلو هنوز کسی خودشو نیانداخته تو ماشینش.

موسی: اون. عمرا اگه کار داشته باشه. لابد آدرس مخاد

2.ها! دیدی؟ اگه ما میرفتیم عمرا کس دیگه ای رو مبرد.

موسی: عیب نداره. بریم پشت امامزاده. یکم خودمان رو بسازیم بیایم. ظهرم شده گرسنمه. بریم یک چیزی هم بخوریم.

2. بریم

2. ها! دقت کردی این بنده خدا نیست؟ میگی رفته سرکار؟

موسی: او. عمرا. کی به اون کار مده. مگر مرده شورا مدل بخوان، کار یاد بگیرن. خخخ

2.ها. اینها. داره میاد سمت ما. ها انگار کار گرفته. ها میخواد بچه ها را هم با خودش ببره. بیا بریم. بلند شو دگه

بشین بابا. خدا میدونه چکاری بوده که دادن دست این.

2.نگاه. کلی آدم میخواد. ها! مینی بوس را نگاه. بلند شو تا ماهم بریم

1. حتم بدون بیگاریه . بشین اینا که برن خلوت میشه ما قیمت رو می‌بریم بالا

2.میگی بشینیم؟

1. تازه الان غذا خوردیم. می‌میریم بخوایم کار کنیم. بریم تو سایه امامزاده یکم بخوابیم.
2. خا بریم.

2.ها! حرکت کن. نگاه، بچه ها برگشتن. ها بریم ببینیم مزدشون رو گرفتن یکم از شون قرض کنیم.

1. بریم. بدو دگه. معطل چی وایستادی

داستان کوتاهداستانداستانکاجتماعینویسندگی
گاهی وقتی از تنش های جسم آزاد میشوم، اندیشه ام مجالی برای داستان پردازی ، سخنرانی و گفتگو می یابد.گاهی گفتن تنها جوابی است می توان به تپش های قلب داد تا آرام شود .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید