بخونش . خوبه . این در یک کلام ، اگر مثل من حوصله ی گزافه نداری میشه به همین بسنده کرد .
در مطلبی در مورد کتاب " زوربای یونانی " خاطر نشان کردم که برخی کتاب ها را باید در موقعیت خاصی از زندگی خواند . در مورد کتاب " کتابخانه ی نمیه شب " هم این جمله صادق است . برای من درست ترین زمان ممکن بود . برخلاف دو تا کتاب قبلی که در مورد آنها نوشتم ، این کتاب به دور از هرگونه پیرایه و گزافه بود . این نکته ی مثبتی بود . در واقع میشد حس کرد نویسنده سعی نکرده فقط صفحات را پر کند و واقعا برای داستان برنامه داشته است .
هرچند که کل خط سیر داستان در واقع یک نصحیت نامه است ولی انسجام و خط سیر روایی آن خسته کننده نیست . خیلی قبل تر ها یک مطلبی نوشتم با عنوان " چرا من همچین شدم ؟" و جالب که در واقع مطالبی که در کتاب مطرح شد و قهرمان داستان با آنها درگیر بود به نوعی پاسخ این سوال بود .
در مورد داستان و این که چی بوده ؛ خوب مطالب زیادی نوشته شده و من نمی خواهم داستان را تعریف کنم
توصیه می کنم بعد از مطالعه ی کتاب حتما مطالب و جملات زیبای آن را یک جایی یادداشت کنید و هرزگاهی آنها را مرور کنید .
علاوه بر این استفاده از این جملات در پیچ اینستا هم می تواند شما را یک فیلسوف و شهروند با سواد نشان دهد.( بالاخره از این که با صد کیلو ریش روسری سرت کنی ادا در بیاری که بهتره ) .
اگر این کتاب را مطالعه کرده اید لطفا نظرات خودتون را با من به اشتراک بگذارید