بخش عمدهای از انیمههای ژاپنی برای کودکان نیست. انیمه افسانه هیو با نام اصلی The Legend of Hei نیز از این قاعده جدا نیست. در اکثر انیمیشنهای تولید شده توسط ژاپن، زندگی با حقیقیترین شمایل خود عیان است.
تصاویر نقاشی شده مملو از رنگهای این انیمهها نیز ابایی از بهنمایش گذاشتن چهره واقعی رنج آدمی ندارد. تولید انیمه، تلاش بزرگ و ارزشمند ژاپن برای خلق آثاری فاخر و شایسته تماشا است که حالا مخاطب خود را در جهان پیدا کرده. این انیمههای دوبعدی همزمان که توام با حقیقت و حزناند، هیجانانگیز و عمیق نیز هستند. بهعنواز پیشتاز تولید انیمه در این سرزمین میتوان از استودیو جیبلی نام برد که با خلق انیمیشنهایی زیبا، دغدغهمند و تماشایی، گذشته ژاپن و همچنین آسیب مردمانش از دوران جنگ را بهدرستی بهنمایش میگذارد. انیمه افسانه هیو نیز اثری بسیار مشابه با انیمههای زیبای استودیو جیبلی است.
انیمه افسانه هی ماجرای یک هیولای کم سن و بسیار قدرتمند است که دچار سرگردانی است و تلاش برای پیدا کردن محیط امن، مانع مشخص شدن نیروهای ویژهاش شده. انیمه افسانه هی با ویران شدن جنگل، جنگلی که خانه هی است، شروع میشود. اولین دیالوگ این انیمه دغدغه هی برای پیدا کردن خانهای جدید است. پس از این هی را بُر خورده در میان مردم شهری میبینیم که لطفی به او ندارند. هی، در این محیط شلوغ مورد آزار بعضی انسانها قرار میگیرد و این وحشت، بدِ درون هی را بیدار میکند.
فونگ جی، هیولایی است که برای اولینبار، هی را از وحشت یکی از همین مخمصههای ترسناک نجات میدهد. در قسمت اول داستان، فونگ جی ناجی او و در ادامه بزرگترین چالش هی میشود. ووژن، انسانی با مهارتهای بسیار عجیب و قدرتی ویژه، در مسیر هی قرار میگیرد و در ابتدا دشمن، اما در نهایت چاره زندگی هی میشود. در این کشاکش هی مدام در حال انتخاب، تقویت مهارت و کشف استعدادهایش است؛ اما نهایت این رشد و کشف هر بار زمانی اتفاق میافتد که او از محیط امنش خارج شده است. اولینبار وقتی از جنگلش رانده شد و دومینبار وقتی خانه درختی که فونگ جی به او داده بود را از دست میدهد.
در این حین، از هو سه چهره میبینیم. اولین چهره، زمانی که آسیبپذیرتر است، شمایل گربهای ملوس و کوچک. دومین چهره زمانی که ترسیده و خشمگین است، چهره هیولایی پشمالو و عظیمالجثه. سومین چهره زمانی که مورد توجه قرار میگیرد و آماده حضور در میان هم نوعهایش است، چهرهای میان شمایل یک پسربچه و گربه.
آموزگار این انیمه اما ووژن است. عمیقترین دیالوگها را از او میشنویم؛ برای مثال: «هر موجود قلمروی روحی خودش را دارد. جایی که روح ما در ان زندگی میکند و منشا زندگی است. همه تواناییهای ما در آنجاست.» ووژن شبیه زندگی است. به هی فرصت کشف کردن مهارتهای درونیاش را میدهد. او را رشد میدهد و هر وقت هی ناسپاسی میکند، فرصت دوباره را در اختیارش قرار میدهد. انیمه افسانه هی یک الهام روشن برای تمرکز داشتن و کشف دنیای درونی است. این اثر در ستایش شناختن روح و توجه به این بُعد عرفانی ساخته شده و مدام درباره غافل شدن از آن هشدار میدهد.
به محض شروع شدن انیمه افسانه هی، موسیقی این اثر به گوش آشنا میآید و بسیار تداعی کننده موسیقی انیمه شهر اشباح به آهنگسازی جو هیسایشی است. علاوه بر موسیقی، فریمها و قاب و رنگهای این انیمه نیز بسیار تداعی کننده انیمههای استودیو جیبلی هستند.
ضمن لذتی که از تماشای انیمه افسانه هی میبریم، همواره احساس میکنیم که به شخصیتها بهاندازه کافی پرداخته نشده. انگار که داستان پشت هر شخصیت بسیار کم و ناچیز است. قصهگویی در این اثر بهطرز عجیبی پیچیده و وضعیت شخصیتها از نظر اخلاقی مبهم است. حین تماشای این انیمه تمرکز روی هی است اما یکباره در دقایق پایانی چندین شخصیت جدید به قصه اضافه شده بیآنکه مقدمهای برای حضورشان فراهم شود یا اینکه قصهشان روایت شود. این شخصیتها وارد میشوند، دیالوگ دارند و یهو تمام میشوند!
نقطه قوت این انیمه در به تصویر کشیدن مسیر رشد هی است. پرداختن به چهره او در هر قدم از این مسیر و قراردادن نشانههای صحیح برای انتقال مفهوم داستان به طرز شگفتانگیزی دوستداشتنی است. بهخصوص اشاره به قلمرو روحی، و بهتصویر کشیدن آن بهعنوان خانهای که میشود در آن رشد کرد. لحاظ کردن قوانین درباره این قلمرو تلنگر زیبایی برای آدم بزرگها دارد. اینکه قلمرو روحی منشا زندگی است و همه توانمندیها در آنجاست. اما بیش از هر چیز دیگری، افسانه هی یک قطعه کاملا شکیل و شایسته تماشا است. این انیمه کاری میتواند کاری اثرگذار از ام تی جی جی موتو و تیم او باشد. هرچند طول میکشد تا ام تی جی جی موتو و تیمش به سبکی کاملا منحصربهفرد برسند که الهامبخش سایر تولیدکنندگان انیمه باشد.