درد آنقدر در خانه ماند که خواهرم شد!
انیمه لاک پشت قرمز
خلاصه داستان
ماجرای انیمه لاک پشت قرمز از این قرار است که مردی در دریایی مشوش گرفتار امواج است و بعد از مدتی به ساحلی آرام میرسد. در این جزیره هیچ نشانی از حیاط آدمیزاد وجود ندارد. مرد تصمیم میگیرد که قایقی بسازد و از این محیط غریب رها شود. قایق ساخته میشود و به آب میزند اما به دلیلی نامعلوم از هم میپاشد و ویران میشود.
مرد مجدد قایقی میسازد و به آب میزند و مجدد گرفتار مصیبت شده و قایقش ویران میشود. در نهایت پس از ۳ بار ساختن قایق و به دریا زدن، مرد متوجه میشود که لاک پشت قرمز رنگ غولپیکری مانع از خارج شدن او از جزیره میشود.
مرد با خشمی بسیار به ساحل بازمیگردد و بیقرار است. بعد از مدتی میبیند که لاک پشت سرکش قرمز رنگ به ساحل آمده.
لاکپشت خسته و آرام است. مرد به او حمله میکند و لاکپشت را برعکس میکند. لاکپشت پس از چند روز از بین میرود و تبدیل به دختری زیبا میشود. ادامه ماجرا به این وابسته است که آیا دختر زنده میماند و مرد از جزیره نجات پیدا میکند یا خیر؟
لاک پشت قرمز نماد چیست؟
در اکثر انیمههای ژاپنی، کاراکترهای اصلی با یک رنج بزرگ دچار چالش میشوند و دردناک بودن این رنج تا لحظهای است که آن را درک نکرده و نپذیرفتهاند.
مثل پیر شدن سوفی، که پس از پذیرفتن این طلسم و رنج پیری، توانست با معجزه عشق از طلسم رهایی یابد. همچنین گرفتار شدن چیهیرو در شهر اشباح که با پذیرفتن شرایط و تلاش برای پیدا کردن شغل، به مرور توانست راهحلی برای رهایی پدر و مادرش از طلسم پیدا کند.
نمونه دیگری از استودیو جیبلی برای اصرار بر پذیرفتن رنج، پورکو روسو است که شمایل خوک پیدا کرده اما از کار نمینشیند و دست از پرواز (که لذتش در زندگی است) نمیکشد. پورکو رنج زشتی شمایل را میپذیرد و با آن زندگی میکند بدون آنکه مانعش برای حفظ خلقیات درونی و روحیه جنگجو و سرکش او شود.
به این ترتیب لاکپشت قرمز در این انیمیشن نمادی از رنج است.
چرا که هر بار مرد میخواهد از جزیره عبور کند، لاکپشت با فروپاشیدن قایق، مانعش میشود. این مانع شدن از این بابت است که ذهن از ناشناختهها اکراه دارد و دربرابر محیط جدید و آشنا شدن با آن مقاومت میکند. مرد باید بر این رنج و اکراه غلبه کند. با محیط آشنا شود و آن را درک کند و سپس رها میشود.
به مرور و در ادامه انیمیشن لاک پشت قرمز میبینیم که رنج تبدیل به همراهی برای مرد میشود و با او زندگی میکند. مرد در جزیره میماند و در آنجا میمیرد.
در اکثر انیمههای ژاپنی، کاراکترهای اصلی با یک رنج بزرگ دچار چالش میشوند و دردناک بودن این رنج تا لحظهای است که آن را درک نکرده و نپذیرفتهاند. مثل پیر شدن سوفی، که پس از پذیرفتن این طلسم و رنج پیری، توانست با معجزه عشق از طلسم رهایی یابد. همچنین گرفتار شدن چیهیرو در شهر اشباح که با پذیرفتن شرایط و تلاش برای پیدا کردن شغل، به مرور توانست راهحلی برای رهایی پدر و مادرش از طلسم پیدا کند.
نمونه دیگری از استودیو جیبلی برای اصرار بر پذیرفتن رنج، پورکو روسو است که شمایل خوک پیدا کرده اما از کار نمینشیند و دست از پرواز (که لذتش در زندگی است) نمیکشد. پورکو رنج زشتی شمایل را میپذیرد و با آن زندگی میکند بدون آنکه مانعش برای حفظ خلقیات درونی و روحیه جنگجو و سرکش او شود.
به این ترتیب لاکپشت قرمز در این انیمیشن نمادی از رنج است. چرا که هر بار مرد میخواهد از جزیره عبور کند، لاکپشت با فروپاشیدن قایق، مانعش میشود. این مانع شدن از این بابت است که ذهن از ناشناختهها اکراه دارد و دربرابر محیط جدید و آشنا شدن با آن مقاومت میکند. مرد باید بر این رنج و اکراه غلبه کند. با محیط آشنا شود و آن را درک کند و سپس رها میشود.
به مرور و در ادامه انیمیشن لاک پشت قرمز میبینیم که رنج تبدیل به همراهی برای مرد میشود و با او زندگی میکند. مرد در جزیره میماند و در آنجا میمیرد.