سیاهه
سیاهه
خواندن ۸ دقیقه·۵ سال پیش

صدای اعتراض در هوای ممنوعیت

تجمع اعتراضی دانشگاه شریف - ۲۳ دی‌ماه ۱۳۹۸
تجمع اعتراضی دانشگاه شریف - ۲۳ دی‌ماه ۱۳۹۸


هرچقدر هم که بخواهیم صدای برخی واقعیت‌­ها را نشنیده بگیریم، بالاخره روزی جلوی چشم‌مان مجسم می‌شوند و مجبورمان می‌­کنند با آن­ها رو­به‌­رو شویم. یکی از همین واقعیت‌­ها، اعتراض دانشجویان دانشگاه شریف به وضعیت حاکم بر کشور و دانشگاه بود که سبب رقم خوردن فاجعه سقوط هواپیما شد و در پی‌­اش دروغگویی، مسئولیت­‌ناپذیری و ایجاد جو امنیتی برای سرکوب اعتراضات را به همراه داشت و در دانشگاه نیز باعث شد مراسم عزاداری وعده داده شده لغو شود. البته صدای این اعتراض سعی شد با لطایف­‌الحیلی زیاد بلند نشود؛ کارهایی مثل بایکوت آن از سوی رسانه­‌های رسمی، اقدام متقابل از سوی دانشجویان حزب‌­اللهی برای تجمع و بازتاب «واقعیت» دانشگاه شریف به خلاف چیزی که در رسانه­‌های غیررسمی نشان داده شده، تهدید دانشجویان برگزارکننده مراسم سوگواری که مبادا باز اعتراض‌شان فضا را ملتهب‌­تر کند و در نهایت(بنا بر شنیده­‌ها) ورود عده­‌ای لباس شخصی در روز موعود برای جلوگیری از تجمع و اعتراض دانشجویان. ظاهرا اعتراضات دو روز پیش در دانشگاه شریف(21 دی) بیش از حد هزینه‌­زا بوده و به هر نحوی باید از طنین دوباره چنین شعارهایی در دانشگاه جلوگیری می­‌شد. اما همه این اقدامات نتوانستند بار دیگر یکی از واقعیت­‌هایی را که در اطراف‌مان وجود دارد خفه کند یا آن را واژگون نمایش دهد. واقعیت اعتراضی که هر بار با بازتاب تعدادی شعار تند، انگ «فتنه»بودن می­‌خوردند و حقایق پشت آن کتمان شده و هیچ­گاه مورد تأمل جدی قرار نمی‌گیرند.

این بار داغ سنگین بود و تعداد دانشجویان عزادار و معترض بسیار زیاد و نمی‌­شد به راحتی قائله را به خیر و خوشی خاتمه داد. حتی انتظاماتی که قرار بود مانع از تجمع دانشجویان شوند نیز در شرایط به وجود آمده، اشک می­‌ریختند و با اعتراض دانشجویان همراهی می‌­کردند. اندک اندک به تعداد دانشجویان معترض افزوده می­‌شد و اوضاع کاملا از کنترل خارج شده بود. باید فقط نظاره‌­گر بود؛ نظاره‌­گر چیزی که گفتمان مدافع جمهوری اسلامی، تحمل دیدنش را نداشت و اجرای چنین نمایشی را «به صلاح» نمی­‌داست. اما این بار صدای اعتراض دانشجویانی که در دهه سوم زندگی‌شان احساس «حذف‌شدگی» از سوی حاکمیت را لمس می­‌کردند، خیلی بلند بود و نه می­‌شد آن را مدیریت کرد و نه «تصفیه»؛ تصفیه­‌کردنی که انبوهی از دلایل دینی و فلسفی و منطقی و مصلحتی هم پشت آن ردیف می‌­شود تا حقانیت انجام این کار بر همگان اثبات شود. اما این بار اوضاع به گونه‌­ای دیگر بود. دانشجوها اجازه کنترل صدا را به هیچ مدیری نمی‌­دادند، چرا که به هیچ کس اعتماد نداشتند. امکانات بد و هوای سرد، فوران این خشم فروخورده را مانع نمی­‌شد؛ حتی شده با پاره کردن حنجره یا با بلندگوی نمکی باید این صدا در دانشگاه طنین می­انداخت.

در چنین جمعیتی و با این مقدار از خشم و عصبانیت، به­‌هرحال هر شعار و خواسته و متلکی ممکن بود بیان شود اما خواسته‌­های بی‌­ربط به مرور تصفیه می­‌شد و محورهای مورد تأیید همگان به مرور مشخص شدند. این خواسته‌­ها و شعارها با تجمع روز شنبه قابل مقایسه نیست و این خود نشان می­‌دهد در فضای گفت‌وگوی همگانی چقدر از میزان خشم کاسته می­‌شود و شعارها و خواسته‌­های معقول ته­‌نشین می­گردد. محورهای اعتراض، سه بخش را هدف گرفته بود: بی­‌کفایتی و دروغ‌گویی مسئولین رقم‌­زننده این فاجعه و مسئولین دانشگاه، ساختار معیوب حاکم بر کشور و «ماله‌­کشی» عد‌ه‌­ای که جمعیت از آن­ها با نام «بسیجی» یاد می‌کرد:

  • «بی­‌عدالتی­‌ای که همیشه اعمال می‌­شود»: مسئولینی که انحصار امکانات در دست آن­هاست، در رسانه‌­های رسمی کمترین توجهی به این فاجعه نمی‌­کنند و برخلاف مراسم بزرگداشت حاج­ قاسم در دانشگاه که بهترین امکانات برای برگزاری­‌اش مهیا شد، برای این مراسم حتی بلندگوی مناسبی نیز فراهم نشد.
  • «به ما بگویید دقیقا چه خبر است؟» : به مانند ابعاد ماجرای سقوط هواپیما که در ابتدا کتمان شد و حتی هنوز هم به روشنی از سوی مسئولین ذی­‌ربط بیان نشده، علت اصلی لغو مراسم سوگواری روز دوشنبه نیز همچنان از سوی هیئت رئیسه دانشگاه به درستی بیان نمی‌­شد و هر کدام از دری سخن می­‌گفتند. معترضین از این همه کتمان حقایق به بهانه مصلحت‌­سنجی خسته شده بودند و هرچه زودتر می­‌خواستند همه چیز شفاف شود.
  • «چرا اینقدر امنیتی‌بازی درمی‌­آورید؟» : بگیر و ببندهایی که در بیرون از دانشگاه و به بهانه حفظ امنیت شهروندان رایج است به داخل دانشگاه نیز کشیده شده و معترضین از این می­‌ترسیدند که مبادا حرفی بزنند که سر از زندان در بیاورند. اما دانشجویان، سلب آزادی­‌شان در محیط دانشگاه را به خاطر مصلحت­‌سنجی­‌های امنیتی قابل قبول ندانسته و شعار«دانشگاه امنیتی نمی‌خوایم نمی‌خوایم» سر می­‌دادند.
  • «شرف داشته باشید و مسئولیت بپذیرید»: همانند فاجعه سقوط هواپیما که سرداری همه مسئولیت آن را به عهده گرفت و بقیه به کلی تبرئه شدند و هیچ­کس نیز استعفا نداد، در دانشگاه هم هیچ­کس مسئولیت ورود لباس‌شخصی‌­ها به دانشگاه، تهدید دانشجویان برگزارکننده برای عدم تجمع و ناتوانی در برابر فشار بیرونی برای لغو مراسم را به عهده نمی‌­گرفت و حتی بعضی از اعضای هیئت رئیسه از این اتفاقات اعلام بی­‌خبری می‌­کردند.

عده‌­ای از دانشجویان اما این مشکلات را ناشی «وضعیت» حاکم بر ساختار کشور می­‌دانستند و نه خطای انسانی یک یا چند نفر. به همین دلیل از مسئولین دانشگاه می‌­خواستند که چون نمی­‌توانند در برابر این ساختار معیوب بایستند و از دانشجوها محافظت کنند، پس همان بهتر که استعفا دهند تا نشان اعتراضی باشد به ساختار موجود و طرفداری‌شان از مطالبه دانشجویان.

در این میان اما در کنار انتقاد به مسئولین کشور و دانشگاه، عامه دانشجویان به گروه دیگری نیز معترض بودند؛ جمعیت توافق کرده بود که این عده را «بسیجی» بنامد. در ابتدا چنین اعتراضی به همه کسانی که در تشکل بسیج فعالیت داشته و دارند، غیرمنصفانه به نظر می‌­رسید. عمده استدلال جمعیت این بود که به حد کافی حرف «بسیجی­»ها را در صداوسیما شنیده‌­ایم و اکنون نوبت ماست که در این تریبون حرف‌­های مگو را بگوییم و بشنویم. همچنین از برخورد این قشر با معترضین، از جمله در تجمع روز شنبه دانشگاه شریف دلخور بودند. اما صحبت افرادی که به نمایندگی از «بسیجی»­های دانشگاه پشت تریبون رفتند، اندکی استدلال جمعیت برای ندادن تریبون به این افراد را منطقی­‌تر جلوه داد. حدود نصف این نمایندگان «بسیجی»ها در دانشگاه، از مقایسه ایران و آمریکا سخن گفتند و اینکه چقدر ایران در این ماجرا بهتر از حادثه مشابه سال ۶۷ برخورد کرده­ است: «ریگان ۳۰۰ نفر را کشت و عذرخواهی نکرد اما سردار حاجی‌­زاده ما عذرخواهی کرد». در این لحظه بود که جمعیت فریاد «دشمن ما همین جاست، دروغ می‌گن آمریکاست» را سر داد. شاید این شعار در وهله اول دهن‌­کجی به گفتمان رسمی جمهوری اسلامی که از سوی «بسیجی»ها نمایندگی می‌­شود تعبیر گردد، اما هر چه زمان می‌­گذشت حقیقتی که پشت این شعار نهفته بود خود را بیشتر هویدا می­‌کرد.

یکی از افراد «مخالف بسیجی‌­ها» پشت تریبون رفت و گفت: «ایران اینترنشنال و مسیح علی­نژاد نماینده ما نیستند» که تشویق قابل توجهی روانه آن فرد شد «اما صداوسیما هم نماینده ما نیست!» مقصود جمعیت از نکشاندن بحث به تقابل ایران و آمریکا، یعنی همان کاری که غالبا گفتمان رسمی جمهوری اسلامی انجام می‌دهد، این بود که نباید به این بهانه اوضاع داخلی را توجیه کرد و هرخطایی که دل‌مان می‌­خواهد انجام دهیم و برای جلوگیری از اعتراض مردم، فضای امنیتی در کشور حاکم کرده تا مبادا تصویری از ایران بازتاب یابد که دشمن شاد شویم. جمعیت نشان می­‌داد که تا حدودی به اهمیت استقلال و امنیت واقف است اما این مقدار از سرکوب آزادی‌­ها را به این بهانه قابل توجیه نمی­‌دانست.

فضای جلوگیری از صحبت «بسیجی»ها به مرور کم­‌رنگ‌­تر می­‌شد اما هر بار با صحبتی خاص از سوی این افراد، جمعیت بیشتر به حقانیت جلوگیری‌­اش از صحبت آن­ها پی می­‌برد: «چرا سوگیری سیاسی می­کنید؟ مگر ۱۷۶ کشته ارث پدرتان است که این­‌گونه از آن بهره‌­برداری می­‌کنید؟» این سخن نیز خشم جمعیت را برانگیخت و زمان بعد از شهادت حاج قاسم را یادآور م‌ی­شد که یک جناح خاص، آن شهید را برای خود مصادره کرد و بهره‌برداری خود را از این شهادت انجام داد و به دنبالش فضای سرکوب را در کشور تندتر کرد. «چرا دست می‌زنید، مگر شما عزادار نیستید؟» این هم انتقاد دیگری به جمعیت معترض بود که از سوی یکی از «بسیجی»ها مطرح شد و معترضی این­‌گونه به آن پاسخ داد: «شما مگر با گرفتن انتقام سخت بعد از شهادت حاج قاسم خوشحالی نکردید؟ ما هم اکنون که بعد از شهادت دوستان‌مان می‌­توانیم حرف‌هایمان را آزادانه بزنیم خوشحالیم». هرچند در مجموع فضای انتقاد به «بسیجی»ها غیرمنصفانه بود اما چندین بار معترضین به پشت تریبون رفتند و گفتند «ما حامی صلحیم و با کسی سر دعوا نداریم» تا اندکی این فضای تند شکل­‌گرفته تلطیف شود (در حالی که روز شنبه دو طرف فقط به یکدیگر فحاشی می­‌کردند و چیزی نمانده بود که درگیری سر بگیرد). یکی از معترضین گفت: «بیایید همگی به این کثافت پایان دهیم»: خط­‌کشی­‌هایی که پیش از این در کشور به وجود آمد و موجب غفلت از مشکلات اصلی شد، اکنون دوباره نباید تکرار شود و همگی باید به دروغ، انحصار و ... پایان دهیم.

این اعتراض اگرچه نقطه عطفی برای آزادی بیان و ایجاد دوباره دغدغه سیاسی و اجتماعی در دانشگاه محسوب می‌­شد اما به دلیل کمبود این‌­گونه تجربه، به­‌خصوص در دهه اخیر نقاط ضعفی هم در این حرکت به چشم می‌­خورد؛ من جمله اینکه جمعیت مطالبه اصلی خود را چیز مشخصی قرار نداده بود و از هر مسئولی که پشت تریبون می‌­رفت درخواست می­‌کرد که استعفا دهد و یا این­که فضای انتقاد به ساختار و مسئولین کشور، گاهی به طور کنترل‌نشده‌­ای با تقصیر مسئولین دانشگاه و استعفای آنان خلط می‌­شد که سست شدن مطالبه استعفای مسئولین دانشگاه را به همراه داشت. همچنین عجله و کم‌طاقتی دانشجویان برای به ثمر نشستن اعتراض چندساعته‌­شان و استعفای کل هیئت رئیسه دانشگاه، نامعقول به نظر می‌­رسید.

اما در مجموع، نقاط قوت این حرکت به نقاط ضعف آن می‌­چربید و دانشجویان شریف نشان دادند که پتانسیل آن را دارند که بیش از گذشته نسبت به اتفاقات جامعه و دانشگاه واکنش نشان دهند. عده‌­ای از دانشجویان که از سر دغدغه جرئت پیدا کردند در این جمع اعتراضی صحبت‌­های هزینه­‌زایی انجام دهند قابل تحسین­‌اند؛ اراده این افراد را که تاکنون به حاشیه رانده می‌­شد اما در چنین بزنگاهی خود را نشان داده و هزینه­‌ها را به جان خود می‌­خرد، باید در آینده ایران جدی گرفت. همچنین امنیتی کردن فضای فرهنگی و به انحصار گرفتن تریبون‌­ها و مانع شدن از بروز سلایق مختلف، نمی‌­تواند آن­ها را از میان ببرد. در نهایت یا باید زیر بار باز کردن فضای فرهنگی و ایجاد چنین محمل‌­های گفت‌وگویی رفت یا انتظار عمیق‌­تر شدن شکاف­‌های اجتماعی و بروز خشونت بیشتر در جامعه را کشید.


سجاد معینی‌پور


دانشگاه شریفسقوط هواپیمای اوکراینیاعتراضتجمع اعتراضیحاج قاسم سلیمانی
? حرکت عدالت‌خواهی جمعی از فعالین دانشجویی دیروز و امروز دانشگاه صنعتی شریف کانال تلگرام https://t.me/siaaheh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید