Siamak a
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

متن در مورد جدایی از عشق


گفتند اشک بریز
خالی میشوی
خالی که نشدم هیچ…
پر شدم از بی کسی
که چرا کسی اشک هایم را
پاک نمیکند
و بگوید اشک نریز تو
من را داری

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستمدر ادامهتو رفتی و . . .. . . من آن خاطرات را بعنوان یک ستایش واقعی از عواطف انسانی خویشحفظ خواهم کرد .!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


این مپندار که نقش تو رود از نظرم
خاطرت جمع که در خواب پریشان منی
در شب بی کسی ام یاد تو مهتاب منست
خود چراغی تو و در شام غریبان منی


تا زمانی کـه رسیدن بـه تـو امکان داردزندگی درد قشنگیست کـه جریان داردزندگی درد قشنگیست بـه جزء شبهایشکـه بدون تـو فقط خواب پریشان داردیک نفر نیست تـو را قسمت مـن گرداند؟کار خیر اسـت اگر این شهر مسلمان دارد!خواب بد دیده ام اي کاش خدا خیر کندخواب دیدم کـه تـو رفتی بدنم جان داردشیخ و مـن هردو طلبکار بهشتیم ولیمـن بـه تـو او بـه نماز خودش ایمان دارداین‌کـه یک روز مهندس برود در پی شعرسر و سریست کـه با موی پریشان داردمـن ازآن روز کـه در بند توام فهمیدمزندگی درد قشنگیست کـه جریان دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تنت بوی غریبه می دهد
و الّا سگ های محله
بیخود واق واق نمی کنند
از مردانگی بدور است
هرزگی ات را ببینم
و به رویت بیاورم
امشب جایت را
در شعرهایم جدا انداخته ام
خواستی بخواب
اما فردا
با اولین تلنگر باران بی کسی ام به چشمانم
بزن به چاک…!

عشق رو با هر شخصی تجربه نکن عشق چیز قشنگیه ، نذار ازش متنفر بشیتنها بمونسال ها تنها باشاما روحت رو با کسی قسمت نکنکـه نمیفهمتتانقدر تنها بمون تا اون کسیکهاز درونت خبر داره پیدات کنه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نطفه ای که به بی کسی
قرار بزرگ بشه
کال باشه
خوندی،فهمیدی و هم دل بودی

متن های تنها شدن عاشقانه

خود نیز باور نداری رفته ای مرا باور داری اما رفتنت را نه تو نیز ماند دیگران نمی توانی باور کنی که رفته ای اما من می گویم به سلامت خوشبخت باشی و پیروز بی وفا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهائیم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم را حس نکرد
آن که با آغاز من مانوس بود
لحظه پایانیم را حس نکرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تـو با قلب ویرانه مـن چـه کردی؟ببین عشق دیوانه مـن چـه کردیدر ابریشم عادت آسوده بودمتوبا بال پروانۀ مـن چـه کردی؟ننوشیده ازجام چشم تومستمخماراست میخانۀ مـن چـه کردی؟مگر لایق تکیه دادن نبودم؟تـو با حسرت شانۀ مـن چـه کردی؟مرا خسته کردی و خود خسته رفتیسفرکرده باخانۀ مـن چـه کردی؟جهان مـن از گریه ات خیس بارانتـو با سقف کاشانه ي مـن چـه کردی؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم
کپشن جدایی از عشق

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه رسم جالبی است
محبتت را میگذارند پای احتیاجت
صداقتت را پای سادگیت
سکوت را پای نفهمیت
نگرانیت را پای تنهاییت
و وفاداریت را پای بی کسی
و آنقدر تکرار می کنند که خودت باور می کنی تنهایی و بی کس و محتاجی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یادمه یبار وسط دعوا داد زد گفت:انقد اخلاقت مزخرفهکـه هیچ کسی رو جزء مـن نداری!احمق بود دیگه نمیفهمیدانقد دوسش دارمکـه نیاز بـه دیگران ندارمهمین حالا بـه اندازه مو هـای سرمرفیق خوب دارماونو دیگه ندارمتـو آخرین دعوا داد کشید گفتانقد سرت با رفیقات گرمهکـه اصلا  منو نمی بینينمی خواست بمونهدنبال دلیل می گشت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیدی آرام آرام دلمان به بی کسی صدایمان به سکوت،چشمهایمان به تاریکی عادت کرده اند؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همه چیز خنده دار بود !داشتن توبودن منماندن مارفتن تورفتن مناین همه آه !گاهی از این همه خنده گریه ام می گیرد… !
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید