سیامک علائی
سیامک علائی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

اخلاق الاشراف


اخلاق الاشراف رساله ای کم حجم اما پر مغز از خواجه نظام الدین عبید زاکانی - آن پیرِ دیرِ هوشیاری و تسخر - است. همچون دیگر آثار عبید مانند رساله ی دلگشا ، صد پند و ریش نامه سرشار است از کنایه هایی آشکار به سرآمدانِ زمانه اش و انتقادی بی پروا از اخلاق رنگ باخته و دیگرگون شده ی ایشان و جِدّی ست لباس هزل پوشیده . در هفت باب فراهم آمده : باب اول در حکمت، باب دوم در شجاعت، باب سوم در عفت ، باب چهارم در عدالت ، باب پنجم در سخاوت ، باب ششم در حلم و باب هفتم در حیا، وفا، صدق، رحمت و شفقت. در هر باب ، نویسنده ابتدا روش و سیره ی پیشینیان را باز می کاود و بزرگ می دارد و آنگاه ، شیوه ی اکنونیان زمانه اش را آینه وار باز می تاباند. نکته ی جالبی که در باب سوم می توان دید یکی از کهنترین نمونه های نقیضه سازی یا پارودی (parody ) است که طیّ آن ، در قیاس با " شاهنامه " ی استاد توس بیتی چند بر سبیل هزل و هجو می سُراید و اگرچه روح ایرانی را که دلبسته ی مفاخر حماسی و اساطیری میهنش است چندان خوش نمی آید ، در مرام ومسیر خود که همانا نقیضه و نظیره گویی است کامیاب بیرون می آید. اینک خلاصه ای از باب پنجم از این کتاب که درباره ی سخاوت است:

" باب پنجم

در سخاوت -

مذهب منسوخ

از ثقات مروی است که مردم در ایّام سابق ، سخاوت را پسندیده داشته اند و کسی را که بدین خُلق٬ معروف بوده شکر گفته اند و بدان مفاخرت نموده فرزندان را بدین خصلت تحریض کرده اند . این قسم را چنان معتقد بوده اند که اگر مثلاً شخصی گرسنه ای را سیر کردی یا برهنه ای را پوشاندی یا درمانده ای را دست گرفتی از آن عار نداشتی و تا به حدّی در این باب مبالغه کردندی که اگر کسی این سیرت ورزیدی مردم او را ثنا گفتندی و قطعاً او را بدین سبب عیب نکردندی .... عزیزی در این باب گفته است :

بزرگی بایدت دل در سخا بند سر کیسه به برگ گندنا بند

- مذهب مختار

چون بزرگان ما که به رزانت رای و دقّت نظر از اکابر ادوار سابق مستثنی اند به استقصای هر چه تمامتر در این باب تأمل فرمودند، رأی انور ایشان بر عیوب این سیرت واقف شد.لاجرم در ضبط امئال و طراوت احوال خود کوشیده نقص تنزیل را که کلوا و اشربوا و لا تسرفوا ... باشد ، امام امور و عزایم خود ساختند و ایشان را محقّق شد که خرابی خاندان های قدیم از سخاء و اسراف بوده است .... می فرمایند که مال در برابر جان است و چون در طلب آن عمر عزیز می باید کرد ، از عقل دور باشد که آن را مثلاً در وجه پوشیدن و نوشیدن و خوردن ... در معرض تلف آورد ....

حکایت- در این روزها بزرگ زاده یی خرقه ای به درویشی داد. مگر طاعنان خبر این واقعه را به سمع پدرش رسانیدند. با پسر در این باب عتاب می کرد . پسر گفت: در کتابی خواندم که هر که بزرگی خواهد باید هر چه دارد ایثار کند . من بدان هوس این خرقه را ایثار کردم . پدر گفت : ای ابله ! غلط در لفظ ایثار کرده ای که به تصحیف خوانده ای. بزرگان گفته اند : هر که بزرگی خواهد باید هر چه دارد انبار کند تا بدان عزیز باشد . نبینی که اکنون همه ی بزرگان انبارداری می کنند؟ و شاعر گوید:

اندک اندک به هم شود بسیار

دانه دانه است غلّه در انبار" ( عبید زاکانی - اخلاق الاشراف- تصحیح دکتر علی اصغر حلبی- انتشارات اساطیر- چاپ اول –تهران – 1376- صص 143-163)

از سویه ی آمیزش نظم ونثر و حدیث و آیت و روایت، اخلاق الاشراف به گلستان سعدی و بهارستانجامی می ماند و از جنبه ی کلامی ، نثری است ویژه ی قرن هشتم با همان شیوایی های آمیخته با پیچیدگی و گاه، تصنّع. از سویه ی پیام مندی اما، اثر عبید هیچ از آن دو کم ندارد٬ که پهلو می زند.

کتابعبید زاکانی
نویسنده و مترجم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید