این اولین نوشته من تو ویرگوله و قطعا خالی از اشتباه و خطا نیست ممنون که میخونین وامیدوارم نظر هم بدین.
تصمیم گرفتم برای اولین نوشته ام به یکی از چالش برانگیزترین موضوعات زندگی یک دانشجو با تکیه بر تجربیات خودم بپردازم. عنوانش رو سندرم پایان نامه انتخاب کردم.
"سندرم" کلمهای انگلیسیه (Syndrome ) که وارد زبان فارسی شده و معادل فرهنگستان که براش انتخاب شده "نشانگان" که البته من خودم الان تو ویکیپدیا این معادل رو دیدم و تا الان نمیدونستم معادل فارسی داره وهیچ جا استفاده هم نمیشه :) . سندروم در پزشکی و روانشناسی آمیزهای از علائم و نشانههاست که حاکی از اختلالی خاص هستند. در سالهای اخیر از این واژه خارج از پزشکی در ارتباط دادن میان چند پدیده مربوط به هم استفاده شده .
سندروم پایان نامه نویسی در ایران هم آمیزه ای از علائم و نشانه هاست که اختلالی بزرگ در سیستم آموزشی ایران ایجاد کرده اند. سیستم پایان نامه نویسی در ایران چه در سطح کارشناسی و چه در سطح کارشناسی ارشد و حتی در سطح دکترا عملا هیچ خاصیتی نداره. نه مشکلی از مشکلات کشور رو حل میکنه نه ایده های جدید و قابل اجرایی از خیل عظیم این پایان نامه ها پدید میاد و نه سطح علمی دانشجو در بسیاری از موارد بالا میره. حجم وسیع کپی کاری مطلب از منابع مختلف و چپاندن مطالب بی سروته کنار هم و تشکیل یک رساله و ارائه اونه در نهایت و بعضا به همراه مقالهای در همان سطح پایان نامه .
معضلات رو به چند دسته تقسیم میکنم . یک معضل روند انتخاب استاد راهنما، موضوع و پروپوزال هست یک معضل روند انجام پایان نامه هست و معضل بعد انجام پایان نامه و نتیجه گیری و در نهایت معضلات اجتماعی که این سبک پایان نامه نویسی ایجاد کرده رو تشریح میکنم.
هر پایان نامه به نظرم به سه بخش کلی تقسیم میشه:هدف ،فرایند، نتیجه. در مرحله پروپوزال نویسی و انتخاب موضوع بخش هدف و نتیجه تقریبا روشن میشه ولی فرایند رسیدن به اهداف به کل فراموش میشه یا اهمیت زیادی برای اساتید راهنما نداره و اکثر اساتید فقط دنبال نتایج قابل توجه هستند (حداقل تو رشته خودم که معماری هست اینو دیدم که میگم)
مشکل بعدی اساتید راهنما هستن که دانشجو رو به تکرار مسیرهای رفته شده قبلی هدایت میکنن و مثلا میگن این موضوعی که قبلا کار شده رو انتخاب کن رویکردشو عوض کن ! و جدای از این خیلیاشون وقتی برای کرکسیون پایان نامه با دانشجو نمیذارن و دانشجو هر چی خودش جمع کرده رو ارائه میده که مشخصه یک کار هدفمند رو نداره.
ارتباط صنعت با دانشگاه بسیار ضعیفه. خیلی از مشکلات صنعت با تعامل با دانشگاه حل میشه .در دانشگاه های غربی دانشجوها موضوعی رو انتخاب میکنن که مورد نیاز جامعه و صنعته . صنعت هم با حمایت مادی و معنوی به دانشجوها انگیزه میده تا پایان نامه و پروژه ای کاربردی و ارزشمند تولید کنه و حتی دانشجو رو در ادامه همکاری میتونه به استخدام خودش دربیاره. متاسفانه ما تو ایران همچین سیستمی نداریم ویکی از علت های اصلی مهاجرت نخبه ها و دانشجویان به خارج از کشور همین عدم حمایت مالی و عدم تضمین شغل و درآمد کافی برای گذران زندگی و پرداختن وقت به پژوهش واقعی و عملیه
در مورد معضلات اجتماعی که این سبک پایان نامه نویسی ایجاد میکنه هم میتونم به شیوع کپی کاری ، خرید و فروش آسان پایان نامه ها و انجام پایان نامه ها توسط افرادی غیر از خودش دانشجو، بی ارزش شدن علم و تحصیلات ، بی انگیزگی دانشجویان جهت انجام پایان نامه،عدم خلاقیت و ارائه مطالب تکراری و فاقد ارزش، بیکاری اغلب دانشجویان بعد از اتمام تحصیلات یا تن دادن به کارهای غیر مرتبط با رشته تحصیلی اشاره کنم.
نظر شما چیه؟