تابستون 1401 بود که یه روز صبح جمعه مثل همیشه بهجای اینکه بخوابم و از خواب روز تعطیل لذت ببرم، بیدار شدم و مثه عادت همیشگی ایرانیا اینستاگرام رو چک کردم. رسیدم به استوری اقای پارسا کاکویی که یه تبلیغی برای بازاریابان و فعالان حوزه محتوا گذاشته بود. استوری تبلیغ ورود به باشگاه محتوا بود. از همونجا بود که رفتم سراغ پیچ آکادمی باشگاه محتوا و شرایط ورود به باشگاه رو خوندم.
جالبیش این بود که اون جمعه اخرین روز برای ارسال مقاله (اولین ازمون و شرط ورود به باشگاه) بود. میخواستم خودمو بسنجم و ببینم ایا میتونم عضو یه جامعه بزرگتری از اعضای محتوا بشم یا نه. در کمتر از نیم ساعت متن ازمون رو نوشتم. باید درباره این که چرا میخوایم تولید کننده محتوا بشیم مینوشتیم. ساعت 9 بود لپتاپ رو روشن کردم و تا 9 و 30 دقیقه کارم تموم شد. گفتم متن رو میفرستم و هر چه باداباد!
خلاصه که متن رو فرستادم و روز مصاحبه رسید. جالبه بدونید من تو مجلس ختم بودم که تو مصاحبه شرکت کردم، اما یه اتاق خلوت پیدا کردم تا بتونم مصاحبه رو انجام بدم. خلاصه که تو مصاحبه هم پذیرفته شدم و به عنوان دانشجوی شبانه وارد باشگاه محتوا شدم. از این قسمت، قصه باشگاه محتوا شروع میشه.
بخوام خلاصه بگم تجربه جالبی بود، اما به نظرم اگه باهم روزایی که گذشت رو نگاه کنیم جالب تر میشه.
4 هفته اول باشگاه برای من واقعا جذاب بود، بیشتر بهاین خاطر که در مورد مباحثی بود که دوس داشتم یاد بگیرم و بلد نبودم. از هفته پنجم به بعد وارد مبحث نوشتن و تولید محتوا به صورت متنی، پادکست و غیره شدیم، اما به همین سادگی نبود. یه سری اتفاقات در طول دوره به خصوص از جلسه ششم پلاس به بعد افتاد که برای هیچ کدوم از ما قابل باور نبود. تا قبل از این اگه به هر کی میگفتی که قراره چه اتفاقی برای اینترنت و کشور بیفته شاید تعجب میکرد و شاید باورش سخت بود، اما این اتفاق افتاد.
یه سری مشکلات پیش اومد که هفتههای بعدی به تعویق افتاد.
اگه بخوام بگم ما تو 4 هفته اول درباره موارد پایه یاد گرفتیم. فهمیدیم برای اینکه بخواهید یه استراتژیست یا مدیر محتوا بشیم باید چه کارایی رو بلد باشیم. تقویم محتوایی، نقشه راه، سوات و ساستک که نگم چی به سر بچهها و خود من اورد. همه تو هفته چهارم خیلی تلاش میکردن و حتی بعضی وقتا فک میکردیم که واااای دیگه نمیتونیم ادامه بدیم اصلا، اما تونستیم و با موفقیت پشت سر گذاشتیمش. یه سری بچهها که فک نمیکردن نمرههای کاملی از این مبحث گرفتن و همین شد انگیزه بیشتر برای ادامه دادن.
پرسونا نویسی هم یکی از مواردیه که یک کارشناس محتوا باید بلد باشه. بخوام به زبون ساده بگم یعنی باید مخاطب هدفت رو بشناسی. از جلسه پنجم به بعد وارد تولیدمحتوا شدیم. این مبحث برای من یه جورایی تکرار آموختهها بود.
تو جلسات بعدی باشگاه هم با شبکههای اجتماعی توییتر، لینکدین و اینستاگرام اشنا شدیم و یاد گرفتیم چجوری برای هر کدوم از اونا تولید محتوا کنیم. برای خود من توییتر و لینکدین که با شبکههاشون آشنا نبودم و یه جورایی بیگانه بودم جلسات خوبی بودن.
یکی دیگه از مواردی که بچههای باشگاه برای مشق عشقا تو سر و کله خودشون میزدن تولید پادکست بود. فک کنم در مورد مشق عشق باشگاه تا اینجا چیزی نگفتم! پس واجب شد که یه توضیحی هم درباره مشق عشق بدم که چیه؟?
ما تو هر هفته از باشگاه که کلاسش روزهای شنبه ساعت 19 برگزار میشد مباحث جدیدی رو یاد میگرفتیم. برای اینکه ببینیم درسمون رو خوب یاد گرفتیم یه سری تکالیف به نام مشق عشق به ما تحویل داده میشد. چقدم تو دو روز آخر هفته بین بچهها جنبش و جوش و سر وصدا ایجاد میشد که وااای چقد سخته! وای دیگه نمیکشم و به قول سونیا، هم باشگاهی و دوست خوبم " من دیگه دارم نمیتونم"?!
به هر شکلی که بود هفته رو به پایان میرسوندیم و مشق رو تحویل میدادیم، اما اینجا کارمون تموم نمیشد! ما کمک مربی داشتیم در طول دوره که تکالیف مارو بررسی میکرد و بهمون نمره میداد و این یه نکته مثبت دیگه واسه باشگاه محتوا بود. البته همین نمره دادنم خودش یه پروسه جذاب بود.
در کل بخوام بگم تجربه بسیار جالبی بود برای من و چیزی که خیلی برام اهمیت داشت آشنا شدن با دوستای جدید و گسترده شدن دایره دوستام بود. آقای آیدین داریان شخصیتی بودن که به جز مربی بودن میتونم بگم شخصیت محبوب و قابل احترامی برای خود من داشتن.
در آخر هم باید بگم این یه پیشنهاد برای ورود به باشگاه و خرید دوره نبود و فقط یه تجربه از چند ماه عضویت من تو باشگاه بود. از نظر من هیچوقت ما نمیتونیم با توجه به تجربه خودمون کسی رو مجبور به اقدامی کنیم. با این حال اگه دوس داشته باشین میتونین به سایت mohtava.club یه سر بزنین و نظرات بقیه رو هم بخونین.