میجنگی ! به سختی های زندگیت حمله میکنی اما هرکاری میکنی ، هرچقدر تلاش میکنی چیزی پیش نمیره !
تو بچگیت سعی کردی یه گره رو باز کنی ؟ سخت بود مگه نه ؟ ولی مادرت با یه حرکت باز میکرد ! چجوری این کار رو میکرد ؟
با یه تیر کمان نمیتونی به یه سرباز تمام زرهی حمله کنی ! هرچقدر هم تیر های قوی پرتاب کنی باز هم روی سربازی که زره آهنی دارع تاثیری نداره ! به جای این که خودت رو خسته کنی یکم استراحت کن ،یه گوشه بشین و سعی کن نقطه ضعف مشکلت رو پیدا کنی ! حتی مشکلات هم نقطه ضعف هایی دارن که با حمله درست و به موقع به اون ها میتونی نابودشون کنی
بعضی وقتا عصبانی میشیم و از سر خشم فقط حمله میکنیم بدون این که توجهی کنیم به ضربه هایی که میزنیم ! فقط خودمون رو خسته میکنیم با حمله کردن های بدون فکر . بعضی وقتا باید بشینی و فکر کنی که داری برای چی میجنگی و ایا کاری که میکنی تو رو به جایی میرسونه یا نه ؟
بعد این که یکم فکرت رو باز کردی تازه میفهمی که یه سرباز زرهی رو با تیر کمان نمیشه نابود کرد ! باید با شمشیر حمله کنی .
برای افزایش درامدش همش با کار فرماش میجنگه و همیشه هم شکست میخوره ! کسی نبود بهش بگه که به جای این کار بره و یه شغل دیگه پیدا کنه یا از روش های دیگه درامدش رو زیاد کنه . با کارفرماش دعوا میکنه سر اضافه حقوق ، بعدشم اخراج میشه و دستش به هیچ جا بند نمیشه !
میخواد تو زندگیش کسی بشه ، به اجبار پدر و مادرش میره تجربی ! 8 سال از زندگیش رو میده فقط برای این که یه مدرک بگیره . بعدش تازه میفهمه که اصلا به پزشکی علاقه نداره و این مسیر برای پدر و مادرش بود نه خودش !
با همسرش همیشه دعوا میکنه ، سر چیزای کوچیک دعوا های بزرگ راه میندازه و در اخر سر وقتی که همه چیش رو از دست داده میفهمه که حق با همسرش بوده و میتونسته کمی کوتاه بیاد تا زندگی قشنگ تری کنار هم داشته باشن
خیلی وقتا برای از بین بردن یک مشکل از راه های اشتباهی حمله میکنیم ! مطمئن شو که از سلاح و راه درستی داری به پیش میری