یک نویسنده همیشه نویسندهست. چه پشت لپتاپش نشسته باشه، چه زمانی که قلم و کاغذ برداشته و آماده نوشتنه. یا حتی وقتی برای مایحتاجش به خرید رفته، بازهم نویسندهست! نویسنده زندگی را همیشه به شکل نویسندگی تجربه میکنه. بله، این پروسه هیچوقت متوقف نمیشه.
جستجو، برنامه ریزی و نوشتن، باعث تغییرش شده. در واقع محققان علوم اعصاب نشان دادن که نوشتن با تاثیر بر مغز، موجب ایجاد این تغییر میشه. این ماجرا، فرآیندی نیست که فقط به خودِ نویسنده محدود بشه. بلکه فراتر از اون پیشمیره و میتونه مخاطب نویسنده رو هم متحول کنه.
تو این مقاله قراره از عملکرد مغز نویسندهها بیشتر آگاه بشیم.
پس با مبحثهای زیر آشنا میشوید:
در مطالعهی مارتین لوتز، مغزِ نویسندههایی که در حالِ داستان نویسی بودند، بررسی شده. لوتز میگه: شبکهای از قسمتهای مختلف مغز باهم همکاری میکنن تا خیالپردازی ممکن بشه. البته میزان این فعالیت در نویسندههای مختلف متفاوته. نویسندههای تازهکار حجم کمتری از مغزشون درگیر فعالیت میشه! اما افراد ماهر و کارکشته، سلولهای بیشتری از مغزشون فعاله.
فعالیت مغز در نویسندهها از جهاتی شبیه به مغز افرادیه که در مهارتهای پیچیدهای ماهر هستن. مثل موزیسینها و ورزشکارها.
قبل از اینکه نویسنده اقدام به نوشتن بکنه، مغز فعالیت منحصربهفردش را شروع میکنه. وقتی برای داستان سرایی برنامه میچینه، مرکزهای بینایی در مغز روشن میشن. این تصویرها واقعاً تو مغز نویسنده شکل میگیرن و دیده میشن! ما که کارمون نوشتنه، با این حس خیلی آشنائیم. علم هم این قضیه را اثبات کرده. خیلی جالبه که بدونین وقتی تصمیم گیری و برنامه ریزی شروع میشه، ناحیه کلامی مغز اکثر نویسندههای ماهر فعاله! یعنی نه تنها تصاویر را میبینن، بلکه در ذهنشون روایت هم میکنن.
پس میشه اینطور نتیجه بگیریم که هر چی بیشتر بنویسیم، برای رسیدن به روایت ذهنی، تلاش کمتری لازمه. با تمرین مداوم، این پروسه حتی در فعالیتهای معمولِ ما اتفاق میافته.
هر چه بیشتر بنویسیم، روایت ذهنی آسانتر در فعالیتهای معمولِ ما رخ میده.
مغز حین نوشتن و فکر کردن خیلی هوشمنده. اگر در مورد یک حرکت نمایشی در زهنمون برنامه میچینیم و جزئیات آن را مینویسیم، مرکز کورتکس حرکتی (قسمتی از مغز که مسئول حرکات بدنه) روشن میشه. اما اگر ماجرا دربرگیرده جزئیات حسی باشه، مغزمان پاسخهای حسی را فعال میکنه.
یک شرط وجود داره تا این احساسها به خواننده هم سرایت کنه. نویسنده باید با مهارتش مطالب رو بهدرستی منتقل کنه. اشاره به جزئیات، شفاف بودن نوشته و برقراری ارتباط با خواننده واقعاً مهمه. داستان را دستکم نگیریم. داستانی که به خوبی نوشته شده، باعث ایجاد فعالیت در قسمت حسی و کورتکس حرکتیِ مغزِ خواننده میشه. پس داستان سرایی اثر شگفتانگیزی بر مغز مخاطبانمون داره.
چیزی که ما از "هیچ" آفریدهایم، با کلمات، خواننده را به لحظه مورد نظر ما میبره. با کمک خیال، تجربهای مثل تجربهی زیسته را در مخاطب ما ایجاد میکنه. البته در صورتی این اتفاق رخ میده که توضیحات، اعمال و جزئیات حسی که ارائه میدهیم به اندازه کافی مهیج و احضار کننده باشه.
تحقیقات نشان داده دیالوگهای تکراری و معمولی باعث شکل گرفتن این فعالیتهای مغزی در ذهن مخاطب نمیشه. مثلا اگر میخواهیم حسِ نرمیِ یک سطح در داستان ایجاد بشه، اولین عبارت و جملهای که به ذهنمان میآید را انتخاب نکنیم(تا منجر به کلیشه نشه). خواننده را با چیزی غیر معمول مواجه کنیم. با اینکار جملات غیرتکراری مغزش را به فعالیت تشویق میکنه.
خواننده را با چیزی غیرمعمول مواجه کنیم تا داستان، مغزش را به فعالیت تشویق کنه.
بعضی دانشمندان گفتهاند که برای تحمل و ادامه شرایط زندگی در دوران کهنسالی، خیالپردازی کمککنندهاست. با استناد به مطالعاتِ استیون پینکر محقق برجسته در حوزه علوم شناختی، خیالپردازی ما را برای مواجه شدن با مشکلات احتمالی آماده میکنه. در واقع به ما اجازه میده تا برای مواجه شدن با مشکلات احتمالی، استراتژی داشتهباشیم. بهتره با پرورشدادن قدرت تخیلمان تکنیکهای بقا را تمرین کنیم.
(علوم شناختی علمِ نوظهوریه . این علم با استفاده از دانشِ رشتههای مختلفِ علمی، مثل علوم کامپیوتر و مهندسی، زیست شناسی و ... به بررسی خاستگاه و عملکردهای مختلف مغز میپردازه.)
فراموش کردن کلمات و اسمها در فرآیند پیری مشکل رایجیه. همه ما دیدیم که پدربزرگ و مادربزرگامون، یا حتی والدینمون اسمها رو هی جابهجا میگن. تحقیقات ثابتکرده که فعالیت ذهنی برای سالم نگه داشتن مغز در گذر عمر لازمه. زمانی که مشغول نوشتن هستیم، در حال بهیاد آوردن کلماتیم. این فعالیت قسمتهای مختلف مغز را فعال میکنه.
اکثر ما در این سالها به خاطر استفاده از کامپیوتر و گوشیهای هوشمند به تایپ عادت کردیم. اما مطالعات نشانداده که اگر روی کاغذ بنویسیم، مغز در قسمت قشر حرکتی فعالیت بیشتری از خودش نشانمیده. نوشتن روی کاغذ، برای مغز مثل یک ورزشه. ترکیبی از فعالیت حرکتی و حافظه، نه تنها باعث ورزش دادن ذهن میشه، بلکه از خیره ماندن به کامپیوتر هم جلوگیری میکنه( و همینطور از بیماری خشکی چشم).
با این اوصاف میتوانیم نتیجه بگیریم که نویسندگی برای سلامت مغزمون مفیده. درسته برخلاف آدمهای دیگه خیلی تحرک نداریم، ولی میدانیم احتمال اینکه مغز سالمی داشته باشیم بیشتره :)
پس اگر نویسندگی را به مهارت تبدیل کنیم، به سلولهای مغز خودمان و افرادی که تحت تاثیر نوشتههای ما قرار میگیرن، لطف بزرگی کردیم.