واقعا راز موفقیت در زندگی چیست؟
اگر مثل من زمان زیادی را صرف پیدا کردن جواب این سوال کرده باشید احتمالا به جوابهای مختلفی رسیدهاید. من بیش از پنج سال را صرف مطالعه صدها کتاب و نگاه کردن و گوش دادن به صدها ساعت دوره آموزشی موفقیت و حضور در کارگاههای و سمینارهای مختلف کردم.
شما که در این صفحه هستید احتمالا با جستجوی گوگل به اینجا رسیدهاید و احتمالا شما هم به دنبال پاسخ این سوال هستید.
راه موفقیت در زندگی چیست؟
در کتابها و مقالات و دورههای مختلف از موارد خیلی معمولی مثل سحرخیزی هدف گذاری و اشتیاق داشتن برای رسیدن به اهداف راز موفقیت گفته شده است. تا مواردی مثل داشتن پشتکار و تلاش مداوم و ساختن عادتّهای خوب و سازنده.
اما هیچ یک از اینها راز اصلی و میتوان گفتن تنها راه موفقیت در زندگی نیست.
شکی نیست که تعداد زیادی از افراد موفق سحرخیز هستند و هدفگذاری میکنند و برای رسیدن به اهداف خود اشتیاق دارند. قطعا اکثریت افراد موفق دارای پشتکار و اشتیاق هستند و عادتهای سازنده دارند.
اما اینها راز موفقیت آنها نیست. پشتکار مهم است اما پشتکار در جهت درست. در کتاب نقشه گنج زندگی در اینباره صحبت کردهام که کسی که فقط پشتکار دارد مثل این است که مکان اشتباهی را برای رسیدن به گنج حفر میکند. اما هرچقدر هم که گودال بزرگتری را ایجاد کند به گنج نمیرسد. اگر صدسال هم پشتکار داشته باشد به نتیجه نمیرسد چون اصلا گنجی وجود ندارد.
به نظر شما انسانّهای فوق موفقی مثل بیلگیتس و جف بزوس مالک آمازون بیشتر کار میکنند وپشتکار دارند یا کارگران و زحمتکشانی که از فعالیت بدنی خود کسب درآمد میکنند؟
پس فقط اینکه پشتکار داشته باشیم و زحمت بکشیم قطعا کافی نیست.
شما چندبار تا به حال برای خودهدفی را تعریف کردهاید؟ چندبار به این هدف رسیدهاید؟ آیا واقعا برای رسیدن به هدف اشتیاق نداشتهاید؟ قطعا داشتهاید. اما آیا این اشتیاق کافی بوده است؟ خیر.
ارل نایتینگل در کتاب عجیبترین راز مینویسد: از هر ۱۰۰ نفری که کاری را شروع میکنندو برای رسیدن به هدف خوداشتیاق دارند فقط پنج نفر موفق میشوند. در چشم همه این ۱۰۰ نفر میتوانید برق اشتیاق را ببینید. اما ۹۵ نفر شکست میخورند.
اشتیاق شرط اصلی نیست.
همه این موارد میتواند برای رسیدن به موفقیت در زندگی لازم و کمک کننده باشد. اما هیچ یک کافی نیستند. هیچ کدام از این موارد شرط اصلی و راه موفقیت در زندگی نیستند.
عادتها، مهارتها اشتیاق تلاش و پشتکار و خیلی عوامل دیگر میتوانند بخشی از مسیر موفقیت باشند اما شروع مسیر موفقیت چیز دیگری است. در فیلم زیر در یک مثال توضیح دادهایم که چرا عادت و تلاش و مهارت و سایر موارد نمیتوانند تنها راز موفقیت باشند.
اگر بخواهم یک مورد و فقط یک مورد را به عنوان تنها و تنها راه موفقیت در زندگی و عامل اصلی بیان کنم این یک مورد تغییر نگرش شما است.
دوست عزیز من
برای اینکه موفق شوید، شما باید لایق این موفقیت باشید. به زبان ساده بگویم، شما لایق هرچه باشید، ظرفیت هرچه را داشته باشید به آن میرسید.
برای موفق شدن باید لایق موفقیت باشید آنگاه موفق هستید. اما چگونه میتوانید خود را لایق موفقیت کنید؟
باید تغییر کنید. تغییر تنها و تنها و تنها عامل و راه و راز موفقیت در زندگی است.
دو تغییر مهم باید اتفاق بیفتد که متاسفانه اکثر مردم فقط به یکی از آنّها توجه میکنند.
انسانهای موفق به شکل دیگری به زندگی نگاه میکنند، و به شکل دیگری رفتار میکنند. نگرش یا مدل فکری و نگاه به زندگی آنها و رفتارهای آنها متفاوت از سایر انسانهاست. برای موفقیت باید شما هم این تفاوت در فکر کردن و رفتار کردن را داشته باشید.
ارل نایتینگل در کتاب عجیبترین راز تاکید دارد که دلیل موفق نشدن انسان، پیروی از دیگران و مشابه سایر انسانها بودن است. بله ۹۵ درصد انسانها مثل هم فکر میکنند و مثل هم رفتار میکنند. آن ۵ درصد دیگر هستند که متفاوت فکر و عمل میکنند.
اما نکته کمتر توجه شده این است که رفتار متفاوت موفقها ناشی از نگرش آنها و تفکر و مدل ذهنی متفاوت آنهاست. به همین دلیل تقلید از رفتار موفقها به تنهایی نمیتواند باعث موفقیت شود.
وقتی بیلگیتس با تاسیس مایکروسافت به ثروت رسید، خیلیها که فکر میکردند راز ثروتمند شدن بیل گیتس مهارت او در برنامه نویسی است به دنبال یادگیری و مهارت در برنامهنویسی رفتند اما دیگر کسی از این راه موفق نشد.
آنچه بیل گیتس را ثروتمند کرد نگرش و مدل ذهنی و روش فکر کردن او بود که باعث شد مهارت برنامهنویسیاش باعث ثروتمند شدنش شود. بدون این نگرش و مدل ذهنی، هیچ برنامهنویسی به موفقیت نمیرسد. قطعا بیل گیتس بهترین برنامه نویس زمان خود نبود. آنچه بیل گیتس را موفق کرد و به ثروت رساند نگرش او بود و نه مهارت او.
در زمینههای دیگر هم همین موضوع صادق است. اکثریت جامعه با مشاهده موفقیت یک نفر سعی میکنند با تقلید از او به موفقیت برسند که البته همیشه هم شکست میخورند.
بنابراین پیش از رفتار و مهمتر از رفتار و عملکرد ما نگرش و نوع مدل ذهنی ماست که باعث موفقیت ما میشود. چرا که نگرش ما باعث ایجاد رفتار و روش زندگی ما میشود.
گفتیم برای موفقیت باید در دو زمینه تغییر کنیم:
تغییر نگرش
تغییر رفتار
رفتار ما از تفکرات ما ناشی میشود. با تغییر نگرش و مدل ذهنی، ناخودآگاه رفتار ما هم تغییر خواهد کرد. این تغییر رفتار هم در جهت درست خواهد بود.
اگرچه قطعا نیاز به یادگیری مهارتهای رفتاری هم داریم. اما این مهارتهای رفتاری بدون داشتن نگرش درست به جایی نمیرسند. مهارتهای رفتاری زمانی مفید هستند که در جهت درست و در جای درست استفاده شوند.
در تمثیل نقشه گنج اشاره کردیم که مهارتهای بالا بدون داشتن نگرش درست مثل کندن زمین با بهترین ابزار در جای اشتباه است. هرچه هم زمین را عمیقتر حفر کنیم به نتیجهای نمیرسیم. پشتکار، ابزار و مهارت هیچ کدام به ما کمک نمیکنند اگر در جای درستی نباشیم و این جای درست را نگرش درست به مانشان میدهد.
نتایج ما در زندگی مثل میوههای درخت هستند. برای تغییر میوهها و بهبود آنّها باید به ریشه درخت بپردازیم.
تی هارواکر میگوید:
To change the fruit, you have to change the root.
برای تغییر میوه باید ریشه را تغییر دهید.
ریشه رفتارهای ما تفکرات و نگرش ماست.