خبرنگار حوزهی دیجیتال بودم، تولید کنندهی محتوا دوست داشتن. الان میتونم دربارهی هر چیزی که باهاش ارتباط برقرار کنم بنویسم. خوانندهها میگن من میتونم موضوعات پیچیده رو به زبان ساده بنویسم. :)
دوراهی مهاجرت

فرانتس کافکا، نویسنده آلمانی زبان در جایی نوشته است:
(نیازی به ترک کردن خانه ندارید، پشت میزتان بنشینید، گوش کنید. نه فقط گوش نکنید، بلکه صبر کنید. نه فقط صبر نکنید، تنها و ثابت بمانید. تمام دنیا خودش را به شما عرضه خواهد کرد.)
این نکته را ذکر میکنیم که کافکا یک قرن پیش از آنکه اینترنت به صورت امروزی وارد زندگی ما بشود این جمله را گفت؛ البته بی راه نیز نگفته است. آنکه بخواهد میتواند فارغ از موقعیت جغرافیایی زندگی خود را سامان بخشد. اما میخواهیم بررسی کنیم و ببینیم که آیا واقعا مهاجرت کردن برای همه لازم است و چه کسانی بهترین موارد برای مهاجرت هستند.
اگر بخواهیم با شما صادق باشیم، باید بگوییم کسانی که جوهره تلاش دارند و به آینده امیدوارند بهترین گزینه برای مهاجرت هستند. آنهایی که میخواهند خودشان، علمشان، استعدادشان، هنرشان و یا مهارتشان را به دنیا نشان دهند و یا آن را ارتقا دهند میتوانند به سرزمینهایی بروند که بستر مناسبتری برای آنها فراهم است.
امروزه میدانیم که اگر به گفته کافکا در خانه پشت میزمان بنشینیم در جا خواهیم زد؛ البته به لطف اینترنت و برقراری ارتباط با جهان میتوانید کانالهای ارتباطی ایجاد کنید، اما بودن در محیط است که تمام وجوه زندگی شما را بهطور یکپارچه تحت تاثیر قرار خواهد داد. اگر دنیای اطرافتان را دوست ندارید و یا خودتان را سزاوار دنیای بهتری میدانید باید کمی دقیقتر به مهاجرت فکر کنید؛ زیرا فرار از دنیای اطراف گزینه خوبی برای مهاجرت نیست.
زمانی که خانه را ترک میکنید، ذهن شما دادههای جدید دریافت خواهند کرد. اگر با دقت به این دادهها فکر کنید در خواهید یافت که خلاقیت شما از این طریق افزایش مییابد. در واقع محیط اطراف تاثیری فراتر از آنچه که فکر میکنید روی زندگی شما دارد. این باور قدیمی که آسمان در همه جای دنیا یک رنگ است دیگر نخنما شده است. قرار گرفتن در معرض فرهنگهای مختلف به شما دید روشنتر و جهانبینی خواهد داد و به طور حتم این جهانبینی زندگیتان را تغییر میدهند.
الگوی مهاجرت ایرانیها بسیار جالب است. بسیاری از افرادی که مهاجرت میکنند زمانی که به مقصد مورد نظر میرسند و کمی با فرهنگ آن آشنا میشوند، منضبطتر،قانونمدارتر، کوشاتر و درسخوانتر میشوند. علت ظهور این رفتارهای جدید تغییر محیط است. هر فرد به عنوان مهاجر میداند که اگر تلاش نکند منافعاش به طور جدی به خطر میافتند و یا آن طور که باید به عنوان یک مهاجر به خواستههایش نمیرسند. این مدل ترس-تشویق باعث میشود فرد از بیشتر توانش استفاده کند و به این ترتیب به چیزهایی دست یابد که در تمام عمر حتی تصور نمیکرد که روزی به آنها برسد.
مهاجرت چالشی بزرگ را برای شما رقم خواهد زد. اگر زرنگ باشید و فرصتهای این چالش را دریابید به پیشرفتی که انتظار داشتهاید میرسید. مقصدتان را انتخاب کنید. برنامه مهاجرتان را با چالش یادگیری زبان مقصد شروع کنید. زبان دومی که یاد میگیرید ذهنتان را تقویت میکند و مانند یک چشم اضافی حقایق جدیدی را برای شما آشکار خواهد کرد. یادگیری زبان جدید کانالهای عصبی جدیدی را در مغز باز خواهند کرد. انتخاب مقصد به سلیقه شما بستگی دارد، اما هر چه کشوری از نظر فرهنگی به شما نزدیکتر باشد، شانس موفقیت شما در مقصد بیشتر است.
من،در وبلاگم (سرصبح) دلنوشتههامو مینویسم. توی بلاگ درگیر هیچ قاعده و قانونی برای نوشتن نیستم. اگر دوست دارید، میتونیم اونجا با هم تعامل کنیم.
http://vrgl.ir/BeGlB
جواب : خیر . این رویه برعکس هست .
پس وقتی مهاجرت شکل میگیره که نارضایتی بشدت زیادی از محیط و اجتماع وشرایط اجتماعی و سیاسی داشته باشیم .
بنابراین اصل این نوشته که میگه : فلان افراد گزینه بهتر برای مهاجرت هستن درست نیست . اصلا چرا باید انسانها را 2 دسته کرد ؟ کسانی که لیاقت زندگی بهتر در اونطرف را دارند و کسانی که ندارند؟ !
این یعنی چیزی حدود 1 درصد از ما ایرانی ها لایق زندگی آروم و نرمال و طبیعی هستیم که عمدتا 40 ساله رفتن و دارن میرن ! و مردم اروپا و آمریکا که نیازی به مهاجرت ندارند همه لایق زندگی بهتر !!
همه ما لایق زندگی هستیم . داشتن زندگی آروم و طبیعی و نرمال حق اولیه همه ماهاست . پس من که کارگر هستم با شمایی که پزشک هستید لایق یک اجتماع و زندگی نرمال هستیم . نیستیم ؟
ولی شما میگید کسانی که اونطرف هستن لایق و بقیه که نیستن نالایق و از بین ما لایق ها میتونن و باید مهاجرت کنند ! امید در جامعه ای وجود داره که نرمال باشه . شرایط ایران را یکسال برای امریکایی ها تصور کنید . آیا باز هم میتونید بگید اونها لایق هستند ؟! فرانسه یکماه پیش یه هزارم درصد از مشکل ما که همون گرون شدن ناچیز بهای بنزین بود را تجربه کردن و همه دیدیم یکماهه چه آشوبی هست در اون کشور . حالا اگه این مسائل 40 سال برای اونها تکرار بشه چه اتفاقی برای امید مردم فرانسه می افته ؟
پس کسی لایق مهاجرت نیست . اصلا مهاجرت حاصل نابربری ها و بی عدالتی هاست . انسانها لایق فرار از نابرابری ها هستن ؟
بنظرم طرز فکرتون شاید در ظاهر درست و عامه پسند باشه ولی در باطن فوق العاده خطرناکه !
;-)