ویرگول
ورودثبت نام
سیما صادق پرور
سیما صادق پرورsima_sadeghparvar@
سیما صادق پرور
سیما صادق پرور
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ روز پیش

منُ دِیت جدیدم

یه عالمه حرف تو ذهنمه نمیدونم چجوری بیان کنم اصن واژه کم میارم

دیشب رفته بودم دیت نهایت خودشیفتگی و غرور و ایگو تو یه آدم دیدم

وافعا چی میشه میشه که 40 سال فقط وفقط خودتو باد کنی و به بقیه برچسب بزنی

این بی سواده این بی پوله

نمیدونم واقعا اون وخ نشسته جلو من میگه همیشه با 20 ساله ها دوست میشم انرژیم زیاده

داشتم فکر میکردم من خودمو آدم بسیار پُر انرژی میدونم ولی تعریف انرژی اون با من زمین تا آسمون فرق داشت

اصلا مفهوم تعهد براش ناشناخته بود

انگار دنبال فرار از واقعیات زندگی بود

زندگی از نظرش پول خرج کردن و خوش گذرونیه بی حد و مرز بود

میدونی این بند و باری به من نمی سازه که هیچ اصلا تعریفی نداره  این بی حد و مرزی

برخوردش این بود که چون من دکترا دارم کارخانه دارم پورشه دارم دیگه حق دارم آدمارو برچسب بزنم

چون همه چیو تو زندگیم تو مشتم دارم پارتنرمم باید مثل موم تو مشتم باشه

میگفت طرف من باید درس خونده باشه بتونه منو ببره بالا !

احساس میکنم توی سرش به جای مغز ،فندقی چیزی بود

مگه اصلاً آدما با تعریف بقیه تعریف میشن؟

این که همه چی داشت چرا منتظر تعریف یا معرفی یکی دیگه بود که خودشو به قول خودش ، بکشه بالا

گفت کسی که درس نخونده اصولاً حرف زدن بلد نیست!

نمی دونم شاید اصلاً روی این کره خاکی زندگی نمی کرد

مرزای حماقت ُ جا به جا کرده بود

آدما خیلی عجیب غریب شدن ، نمی دونم شایدم من عجیب شدم و نمی دونم !

عجیب غریبآدماناشناخته
۱۸
۱۰
سیما صادق پرور
سیما صادق پرور
sima_sadeghparvar@
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید