امروز در صفحات شبکههای اجتماعی به ویدیویی برخوردم که از صفحهی صدف بیوتی، اینفلوئنسر معروف اینستاگرامی برداشته شده بود. ماجرا از این قرار است که صدف بیوتی چالشی را به راه انداخته که در آن از دنبالکنندگانش میخواهد به عزیزان خود دروغ بگویند و از واکنش آنها فیلم بگیرند. در این ویدیو مادری در حضور دختربچهی خردسال خود با تلفن صحبت میکند و میگوید که تصمیم گرفته دخترش را برای تفریح و گردش همراه خود نبرد و به جای او با افراد دیگری خوش بگذراند. واکنش دخترک گریه و ناراحتی شدید است و در مقابل واکنش صدف بیوتی به این صحنه شکلکهای خنده!
آیا تاثیر عمیق اتفاقات دوران کودکی به خصوص تا سن پنج سالگی را روی طرحوارهی زندگی در بزرگسالی، نادیده میگیریم؟ آیا از رضایت افراد برای منتشر شدن ویدیوی آنها به ویژه در حریم خصوصی و با لباس راحتی خانه مطمئن هستیم؟ آیا در زمان انتشار فیلمها به حقوق نقض شدهی کودک فکر کردهایم؟ تماشای گریهی یک کودک از احساس طرد شدگی و بیتوجهی مادر چه لذتی برای ما دارد؟
به دلیل استقبال گسترده از اینفلوئنسرها با محتواهای ضعیف یا نادرست و با هدف تولید محتوای پرمخاطب و کاربردی، تصمیم گرفتم چگونگی پخت یک آش شله قلمکار حرفهای از اینفلوئسرهای بیخاصیت را به شما عزیزان آموزش دهم.
ابتدا در بخش ویدیوهای پیشنهادی اینستاگرام خوب بگردید. هر ویدیویی را که شامل محتوای بیمعنا اما غیرمتعارف باشد، باز کنید. تمام افراد حاشیهساز را دنبال کنید. کسانی را که تمام صورت یا بدن خود را جراحی پلاستیک کردهاند، به مخلوط اضافه کنید و هم بزنید. زندگیهای پر زرق و برق و تجملاتی به مخلوط شما قوام ویژهای میبخشند. مواظب باشید افرادی را که تنها با یک جمله معروف میشوند، از قلم نیندازید. در آخر کودکانی را که دابسمش می سازند و یا با ترانههای بیارزش همخوانی میکنند، به عنوان چاشنی به مخلوط اضافه کنید.
تبریک میگویم! مخلوط به درد نخور شما آماده ست! نوش جان.
به هیچ وجه قصد ندارم خشک و تر را با هم بسوزانم. قطعا همهی اینفلوئنسرها را نمی توان از یک قماش دانست. مانند اکثر موضوعات دنیای امروز ما، رنگ این داستان هم سیاه یا سفید مطلق نیست.
اما برای دنبال کردن اینفلوئنسرها چه متر و معیارهایی در اختیار داریم؟ من روش انتخاب خودم را با شما در میان میگذارم و از شما می خواهم در تصحیح و یا تکمیل این روش به من کمک کنید.
برای فالو کردن، اول از همه به این سوال پاسخ میدهم که از دنبال کردن این اینفلوئنسر چه نفعی میبرم؟ اینفلوئنسر میتواند مهارت و یا اطلاعات مفیدی را به من بیاموزد. ممکن است حس کنجکاوی مرا در مورد جهان ارضا کند. اینفلوئنسر حتی میتواند فقط احساس زیبایی شناسی مرا قلقلک دهد یا مرا بخنداند.
پس انتظار من از اینفلوئنسر به صورت کلی نفع و یا احساس رضایت شخصی است.
اما گاهی لازم است برداشت ها و احساسات خود را موشکافانهتر بررسی کنیم.
چرا دنبال کردن زندگی یک خانواده ی سه نفرهی مرفه یا یک زوج صمیمی برای ما جذاب است؟
چرا تمایل داریم در کنار محتوای کاربردی از اتفاقات زندگی شخصی بلاگر هم خبر داشته باشیم؟
آیا دنبال کردن صدف بیوتی تنها با هدف یادگیری آرایش است یا دلایل دیگری هم دارد؟
بسیاری از افراد ناخودآگاه اینفلوئنسرها را به جای الگو و یا نماد یک فرد موفق با یک زندگی ایدهآل در نظر میگیرند. صدف بیوتی تنها به عنوان یک اینفلوئنسر آرایشی مطرح نیست. بسیاری از افراد صفحهی او را به دلیل زیبایی، اندام متناسب، همسر به ظاهر ایدهآل، زندگی در خارج از کشور و حتی شنیدن نظراتش در مورد مسائلی که خارج از تخصص اوست، دنبال میکنند. در حقیقت این دست اینفلوئنسرها در ما حس حسرت و عقب بودن از معیارهای خوشبختی را القا میکنند. به عبارت دیگر ما با تماشای آن ها به کعبهی آمالی خیره می شویم که فقط بخشهای زیبای آن نمایش داده میشود.
ماجرا زمانی خطرناک میشود که زمان زیادی را با تماشای زندگی این افراد هدر میدهیم. زمان خود را صرف یادگیری مهارتهایی می کنیم که در حقیقت به آنها نیازی نداریم. برای مثال آیا به راستی همهی ما نیاز داریم که مرتبا برای آرایش حرفهای آموزش ببینیم؟ آیا به گفتهی صدف بیوتی برای هر یک از موقعیتهای زندگی مانند دانشگاه یا مجلس عزا، آرایش ویژهای نیاز داریم؟
آیا به تازگی به جای مطالعهی مقالات و کتابها به نظرات این افراد غیرمتخصص استناد میکنیم؟
آیا زندگی این اینفلوئنسرها را رویایی و آرمانی می بینیم؟ آیا به آن ها بیش از حد اطمینان داریم و به تبلیغاتی که انجام میدهند، توجه ویژه میکنیم؟
اول از همه این خود ما هستیم که باید هوشیارانهتر عمل کنیم. فراموش نکنیم که جریانات حاکم در فضای اجتماعی به دست ما پررنگ یا کمرنگ می شوند. در برابر رفتارهای اشتباه یا مغرضانهی اینفلوئنسرها بیتفاوت نباشیم.
نیازی به فحاشی یا راهاندازی کمپین بلاک کردن نیست. تجربهی دو بار بلاک کردن اکانت تتلو به ما نشان میدهد که سرکوب نظر مخالف راه حلی موقتی است. با بلاک کردن یا فحاشی، ما هم در سیرکی که این دست افراد برای جلب توجه به راه میاندازند، بند بازی میکنیم.
از واکنشهای احساسی و هیجانی بپرهیزیم. مسائل را با پرسش سوالهای ریشهای بررسی کنیم.
چرا تتلو مطالبی علیه زنان منتشر میکند؟ هدف او از این کار چیست؟ ریشه و علت رفتارهای ناهنجار او چیست؟
چرا 2.8 میلیون نفر صدف بیوتی را دنبال میکنند؟ چرا از نظر بسیاری از افراد تماشای گریههای یک کودک بدون اشکال و یا حتی مفرح است؟ چرا جامعه در برابر تتلو با خشم و سرعت زیاد واکنش نشان میدهد اما در برابر پستهای ساشا سبحانی که همان نگاه ابزاری به زن ها را ترویج میدهد، سکوت می کند؟ آیا بعضی خط قرمزها برای ما قرمزترند؟
دنیای مجازی و تاثیرات آن بیش از هر زمانی ما را احاطه کرده است. پس در برابر بینهایت محتوایی که هر روزه منتشر می شوند، ضروری است که هوشیاری خود را بالا ببریم، احمقها را معروف نکنیم، واکنشهای عجولانه و احساسی نداشته باشیم، و قدرت نه گفتن به محتوای سخیف و بیارزش را در خود تقویت کنیم.
تمامی بخشهای مطلبی که مطالعه کردید بر مبنای نظرات شخصی من نوشته شده است بنابراین نمی توان آن را مبری از اشتباهات دانست. بنابراین از دانستن نظرات شما استقبال میکنم و خوشحال خواهم شد.