لعیا ترحمی (سیمرغ)
لعیا ترحمی (سیمرغ)
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

در رویای تو...

دیشب بعد از مدت ها خوابتو دیدم؛ همون پیرهن چارخونه زرد و آبیه با شلوار جین آبی نفتیه که دوستش داشتم رو پوشیده بودی.
تو خواب خیلی مهربون و خوب بودی. غرورتو کنار گذاشته بودی . مثل قبلاً ها کنارم نشستی.
نگاهی به اشکام انداختی. اونا رو با انگشتات پاک کردی.
با لبخند ازم پرسیدی:
-حالت خوبه؟
نگاهی به چشمای نسکافه ای رنگت انداختم. اشاره ای به اشکام کردم و جواب دادم:
-به نظرت خوبم؟
لبخندت کم کم تلخ شد و گفتی:
-فکر می کنی من این چند وقته خوب بودم؟
تو که نمیدونی من چی کشیدم!
توی همون حالت چند دقیقه ای نگاه هامون به هم گره خورد.
بالاخره تو بودی که اون گرهِ کور رو از هم باز کردی. روی تخت دراز کشیدی و منو وادار کردی که پیشت دراز بکشم. منو انقدر به خودت نزدیک کردی که تو بغلت فرو رفتم. دستتو انداختی زیر سرم و با اون یکی دستت گوشیتو از جیبِ شلوارت درآوردی.
شروع کردی به نشون دادن کلیپ های طنز تا یکم از اون حال و هوای غمناک در بیایم. نمی دونم کلیپ چندم بود که وقتی داشتی می خندیدی، چشمم به اون چاله ی عمیق روی گونه ات خورد. با ذوق انگشتمو روش فشار دادم و گفتم:
-چرا من اینهمه مدت اینو ندیده بودم؟
دوباره خندیدی و جواب دادی:
-فقط وقتایی که با تو ام معلوم میشه. چون فقط اون موقع ست که از ته دلم می خندم!
گونه هام گوجه ای شدن و سرمو تو یقه ات فرو بردم. ته دلم برای این دلبریات غنج رفت. دلم براشون تنگ شده بود!
همونطور که سرخوش داشتم خودمو تو یقه ات خفه می کردم، یکدفعه یه انرژی بزرگی که نمی دونم از کجا اومد، بهم وارد شد. داشت منو کم کم ازت دور می کرد. دستت رو به سمتم دراز کردی تا بگیرمش و دوباره بیام پیشت؛ اما هر چی دستمو به سمتت دراز کردم به دستت نرسید!
اشکام روی صورتم جاری شد. چشمای تو هم اشکی شده بودن. آخرین نگاه تلخمون رو بهم دوختیم. داد کشیدم:
-نه...
که یکدفعه از خواب پریدم. عرق کل صورتم رو پر کرده بود. دستمو زیر چشمام کشیدم. خیسِ خیس بود! سریع بلند شدم و به سمت گوشیم رفتم. آخرین بازدیدت رو چک کردم‌. بعد از یه هفته دوباره آنلاین شده بودی!
نفس راحتی کشیدم. مثل اینکه تعبیر خوابم نجات پیدا کردن از نگرانی یک هفته ایم بود!


○●○●به قلمِ: لعیا ترحمی (سیمرغ)??○●○●

داستان کوتاه عاشقانهسیمرغ
دست به قلم شو؛ شاید روزی عاشقانه هایت را خواند! :)...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید